*** پایگاه حقوقی، علمی، تحلیلی علی ربیعی ***

*** پایگاه حقوقی، علمی، تحلیلی علی ربیعی ***

*** مطالب مفید حقوقی و غیرحقوقی ***
*** پایگاه حقوقی، علمی، تحلیلی علی ربیعی ***

*** پایگاه حقوقی، علمی، تحلیلی علی ربیعی ***

*** مطالب مفید حقوقی و غیرحقوقی ***

نظریه کنترل اجتماعی یا پیوند اجتماعی

نظریه کنترل اجتماعی هیرشی


یکی از اولین مفهوم سازی های جامع و کامل از پیوند با مدرسه مربوط به نظریه کنترل اجتماعی هیرشی می باشد.نظریه کنترل اجتماعی یا نظریه پیوند اجتماعی در ابتدا بوسیله هیرشی برای توضیح دلایل جرم مطرح شد.او در کتاب دلایل بزه کاری از انواع متفاوت پیوند های اجتماعی افراد با جامعه صحبت می کند.جرم شناسان نظریه های زیادی را برای تبیین تخطی مردم از قوانین محیط اجتماعی مطرح کرده اند.هیرشی رویکرد جدیدی را در مورد این سوال قدیمی به کار برد و به جای پاسخ به اینکه چرا مردم از قوانین جامعه تخطی میکنند به این سوال پاسخ داد که چرا افراد از قوانین جامعه پیروی می کنند.برای پاسخ به این سوال هیرشی نظریه کنترل اجتماعی را پیشنهاد داد.او بیان کرد که جرم و بزه نتیحه پیوندهای ضعیف یا قطع شده با جامعه است.به اعتقاد او چهار عنصر برای پیوند اجتماعی وجود دارد:دلستگی،تعهد،مشارکت،باور.

طبق نظریه هیرشی هر کدام از این عناصر همبستگی بالایی با بقیه دارد.به طوری که تضعیف یک عنصر موجب ضعیف شدن بقیه عناصر خواهد شد.هیرشی می گوید رفتار سازشی نتیجه پیوندهای اجتماعی قوی با جامعه است.زمانی که دانش آموز نسبت به مدرسه دلستگی دارد،به مدرسه و موفقیت علمی متعهد می شود،در فعالیت های مرتبط با مدرسه درگیر می شود و اعتقاد پیدا میکند که قوانین و سیاست های مدرسه منصفانه اند،در چنین شرایطی احتمال انجام فعالیت های مجرمانه کم خواهد بود.

هیرشی ادعا کرد که اگر همه عناصر پیوند اجتماعی سالم باشند،کودک از قوانین جامعه تبعیت خواهد کرد.

بیش از سایر نظریه ها،نظریه کنترل نقش محوری تری در نظریه پیوند با مدرسه ایفا می کند:

اولا نظریه کنترل مفهوم جامع تری از پیوند با مدرسه را ارائهخ می دهد.

ثانیاً نظریه کنترل نقص در پیوند با مدرسه را بعنوان عامل اصلی برای رفتار انحرافی مشخص می سازد.

بنابراین نظریه کنترل اجتماعی چنان که بوسیله هیرشی تعریف شده است،یکی از اولین نظریه هایی است که با بسط پیوند با مدرسه و تشخیص کمبود پیوند با مدرسه،بعنوان یک عامل اولیه جرم،سر و کار دارد.


 ............................................................................................


نظریه مفصل کنترل اجتماعی:


رفتار اجتماعی مردم بطور غالب قابل پیش بینی است معمولا مردم وظایف خود را مطابق انتظارات اجتماعی انجام میدهد و به این وسیله نظم اجتماعی ساخته و وجود جامعه را ممکن می سازند. 

نظم اجتماعی تنها در صورت وجود یک نظام کنترول اجتماعی موثر امکان پذیر است. 
نظام کنترول اجتماعی عبارت است از ابزار تأمین رفتار مردم در کانالهای مقبول و مورد انتظار جامعه.کنترول اجتماعی با جریان جامعه پذیری که تامین کننده هم نوایی در جامعه است آغاز می شود. 
جاییکه جامعه پذیری نتواند همنوایی را بوجود بیاورد جامعه مجبور از طرق مجازات (تشویق و تنبیه ) هموایی را تامین کند 
نظامهای رسمی منفی کنترل اجتماعی را به نوعی دیگر نیزتقسیم کرده اند: 
·          نظام کنترل سرکوب کننده 
·          نظام کنترل بازدارنده 
نظارم کنترل سرکوب کننده با به کار گرفتن قدرت و فشار، در جهت تآمین هم نوایی، هرنوع انحراف و هنجار شکنی را به شدت فرو می نشاند.بطور مثال آنچه امروز پولیس و نیروهای امنیتی صهیونیستی بر سر فلسطینیان انجام می دهند. 
کارکرد نظام های کنترل اجتماعی رسمی و غیر رسمی 
1-     تنبیه متخلف و تاًکید بر حدود رفتار مجاز و مقبول 
2-     تنظیم چگونگی جریان برخورد با متخلف دیدگاه امیل دورکیم 
  
امیل دورکیم معتقد است که میزان محدود کج رفتاری برای جامعه مفید و کار ساز است.چرا که وجود کج رفتاران برای مشخص کردن رفتار مجاز ضروری است، یعنی وقتی جامعه دزدان و سایرین را از طریق مجازات های منفی رسمی و غیر رسمی بدنام و بی آبرو می کند، کاری بیش از تنبیه نیست. 
بناء وجود کج رفتاری بدنام از یک سو، سندی است که شکست نظام کنترل اجتماعی را اعلام می کند، اما از سوی دیگرسعی در بازداشتن دیگران از انحراف داشته، تقویت هنجارها را موجب می شود. 
این مسئله بیشتر به سالهای 1950 که حکومت امریکا در جنگ سرد بر علیه شوروی احتیاج به همبستگی ملی برعلیه کمونیستها و تایید مردم داشت بهترین راه را برای متهم کردن عده ای از افراد معمولی و بعضی مسئولان دید قابل صدق است. مهمترین راهای جلوگیری از کج رفتاری از نظر بعضی جامعه شناسان 
  
1-     حذف هنجارهایی که مستمرآ شکسته می شوند. به این وسیله این رفتارها دیگر کج رفتاری محسوب نخواهند شد 
2-     از بین برن علل کج رفتاری، از طریق آسان تر کردن هم نوایی و رنج آورتر کردن تخلف. دیدگاه سی رایت میلز در مورد برخورد با مسایل اجتماعی 
سی رایت میمز معتقد است که باید در برخورد با مسائل اجتماعی بین "گرفتاریهای شخصی" و مشکلات عمومی فرق عمده ای قائل شد. گرفتاری های شخصی محدود و مشخص اند . اما مشکلات عمومی از حد فردی فراتر رفته، به ارزشهای اجتماعی ای که کلیه کلیه اعضای جامعه را تحت تاثیر قراردهند مربوط می شوند. 
میلز مثالهای دیگر را در خصوص اعمال و روش کلی و عمومی در مورد مسائلی چون بیکاری، و متلاشی شدن خانواده  ارائه میدهد. بطور مثال میگوید اگر دریک شهرصدهزارنفر بیکارباشد این مشکل شخصی و خصوصی است که میشود آنرا با خصوصیات فرد بررسی کرد. دیدگاه ویلیام رایان در مورد کنترل اجتماعی 
ویلیام رایان مفاهیم میلز را به صورت دیگری تعبیر کرده است، او صحبت از دیدگاه استثنایی در مقابل دیدگاه کلی می کند. 
موصوف دیدگاه استثنایی یا جزئی مسائل را به نحوی که انگار در بین عده ای خاص از افراد و به صورت غیر قابل پیش بینی اتفاق می افتد می بیند. مثل،فقر اقلیتهای مختلف شهری را که باعث تعلیم و تربیه ناکافی و بی سوادی و درعین حال متلاشی شدن خانواده در بین گروه های میدانند. 
و دیدگاه کلی یا جهانی، مسائل را حاصل روابط متقابل اجتماعی ناقص و نامساوی در جامعه بزرگتر میدانند، همچنان این دیدگاه معتقد است که رفتار انحرافی به وسیله اقدام عمومی هم قابل پیش بینی و هم قابل پیشگیری است[1] 
  
 مبحث اول اول: تعریف کنترل اجتماعی 
جامعه شناسان تعاریف زیر را از «کنترل اجتماعی» دارند: 
به مکانیسم هایی اطلاق می شود که جامعه برای واداشتن اعضایش به سازگاری و جلوگیری از ناسازگاری به کار می برد. 
به مجموع عوامل محسوس و نامحسوسی که یک جامعه در جهت حفظ معیارهای خود به کار می برد و مجموع موانعی که به قصد جلوگیری افراد از کجروی اجتماعی در راه آنان قرار می دهد، گفته می شود. 
مجموعه ای از منابع مادی و نمادینی که در اختیار جامعه قرار دارد و برای حصول اطمینان از همنوایی رفتاری اعضای با اصول و مقرراتی از پیش تعیین شده و مورد تایید، از آن استفاده می کند. دوم :نظریه کنترل اجتماعی 
همگام با کاهش ممعروفیت و اعتبار بر چسب زنی و حرکت نظریه منازعه به سوی دیدگاهایی تندروتر ، نظریه کنترول شروع به فراخوان جرم شناسان محافظه کار کرد در حالیکه این واژه جدید نیست اما اصطلاح نظریه کنرل به دیدگاهی باز می گردد که در موردکنترل رفتار انسان بحث می کند[2]. چنین نظریه هایی در میان اشکال گونانگون نظریه ها ، شامل توصیفاتی بر پایه ژنتیک ، شیمی عصبی ، بیولوژیکی اجتماعی شخصیت و طراحی محیطی می شود. نظریه های ککنترل اجتماعی بزه و بزهکاری را به متغیر های جامعه شناختی عادی ( مثلاً ساختار های خانوار، آموزش ، گروهای همسالان) نسبت می دهند لذا رهیافت آنان از رهیافت دیگر نظریه های کنترل متفاوت است. 
به رغم تفاوت های موجود میان نظریه گردازان کنترل اجتماعی در موردتشریح رفتار مجمانه ، همگی در تفکر اولیه و مبنی با یکدیگر شریکند. این نظریه پردازان، به جای طرح این پرسش نمونه ای جرم شناسانه یعنی چی عواملی افراد را مجرم می کند؟ در داشتن این باور مشترک هستندکه رفتار انجرافی ، چیزی مورد انتظار است. به گفته آنها، آنچه باید تشریح شود این است  که چرا مردم از قوانین پیروی می کنند[3]. در نتیجه برخی از نظریه های کنترل اجتماعی تصویری از سرشت انسانی را نشان می دهند که بازتاب عقاید توماس هابس فیلسوف انگلیسی قرن 17 میلادی است که عقیده داشت انسانها موجوداتی ذاتاً شرهستند. این دیدگاه برای ایجاد نظریه های کنترل اجتماعی اساسی نیست و لذا باید حد اقل یک سرشت انسانی خنثی را فرض بگیرند. جز مهم تمام نظریه های کنترل اجتماعی تلاشی برای تشریح عوامل بازدارنده مردم از ارتکاب جرم یا رفتار مجرمانه است. 
را ه دیگر نگاه به نظریه کنترل اجتماعی آن است که آن را نظریه جامعه پذیری بنامییم. از آن زمان که انسانها، حالت غیر اجتماعی دارند مثلاً از دوره نوزادی انسان بر اساس خواسته هایش عمل می کند. در واقع حضور انسانهای دیگر است که موجب می گردد تا این رفتار ها کنترل شوند. مهمترین راهی که ما کنترل را از آن اعمال می کنیم از خلال فرایند جامعه پذیری است . ما راه درست انجام دادن چیزها را می آموزیم (قواهد و هنجار ها)و این یادگیری هم به صورتی غیر رسمی مثلاً در خانواده و هم رسمی مثلاً در مدرسه است. در حقیقت بسیاری از تربیت های نخستین ما برای جامعه پذیر کردن ما و در پی آن عملکرد ما در جامعه طراحی شده اند . نظریه های کنترل اجتماعی بر کیفیت این فرایند تاکید دارند. میراث این نظریه اول: میراث فرهنگی 
از آنجایی که نظریه کنترل دارای دیدگاههای گسترده در طی سال های زیاد است، بحث در باره میراث این رهایفت باید بیش از بررسی ریشه های ان، به تشریح اعتبار و معروفیت اخیر آن بگردازد. لذا بحث در اینجا به تشریح گذیرش فعلی این نظریه می پردازد. 
زمانی که دهه 1960پرسشی از ارزش های اجتماعی و موسسات سنتی را با خود به همراه آورد افرادی وجود داشتند که از حفظ شرایط موجود دفاع می کردند . اما تصویر سازی پیشین ما از قرن نباید به معنای آن باشد که همه یا حتی اکثریت در حال مخالفت و ابزار عقیده خویش برای ایجاد تغییر در آمریکا بودند. در هر دوره ای گروه مسلط گروهی نسبتاً محافظه کار هستند. لذا زندگی برای اغلب مردم با تغییری نسبتاً کم ادامه می یابد. 
با این همه برخی تغیرات ظریف در جامعه اتفاق افتد، می توانست بر آنانی که محافظه کارتر بودند تاثیر گزارد. مذهب برای بسیاری ، از اهمیت بیشتری برخوردار گردید و جنبش "نوازایش" از خلال دهه 1970 رشد کرد. نوعی بدبینی نسبت به حکومت، که با جادثه و اترگیت تقویت شد بود، آنانی را که گمان می کردند ایالات متحده می تواند به " جامعه بزرگ" تبدیل شود، از خواب غفلت بیدار کرد. 
حتی بهای سرسام آور بنزین در اواسط ده 1970 موجب تقویت ملاحظات اقتصادی شد. سر انجام به نظر می رسید ما جرای گروگان گیری آمریکایی ها در ایران به عنوان تسریع کننده حرکت محافظه کاری سیاسی عمل نماید 
 حال و هوای دهه آتی در حالی که در مقابل جولیبرال نیمه دهه 1960 بود ، می توانست با دقت بیشتری به عنوان محافظه کاری بیشتر ، ارزیابی شود . با خود نظریه ها ذاتاً محافظه کارانه نیستند. نظریه خنثی سازی مربوط به سایکس و ماتزا[4] و نظریه شناوری که بعد ها توسط ماتزا پیشهاد  شد، نظریه هایی محافظه کارانه نبودند. دوم: میراث روشنفکری 
میراث روشنفکری نظریه های کنترل اجتماعی را مشکل بتوان نشان داد. با این همه گفتن این مطلب ممکن است درست باشد که نسخه های مدرن، اساساً به عنوان نمونه های بدیل برای نظریه های فشار، ظاهر گردیدند. این مساله به روشنی در مورد نظریه های ده 1950 مربوط به رایس [5] ، رکلس[6] 1951، ماتزا و سایکس[7] 1957 و نای [8] 1958 صادق است. در مورد نظریه های بعدی به ویژه نظریه های ماتزا 1964 و هیرشی 1969 ، نکته ای مشابه را می توان از بحث های انتقادی مربوط به نظریه های نبهنجاری و خرده  فرهنگی استنباط کرد. حتی شناسایی معروف دورکیم به عنوان پدر نظریه کنترل اجتماعی چنین پیشنهادی می کند که رابطه ای با نظریه ای فشار وجود دارد. 
اندیشه های مکتب شیکاگو نیز برای توسعه نظریه کنترل اجتماعی مهم بود. بسیاری از اندیشه های مکتب شیکاگو را میتوان به نوعی، معلول نظریه کنترل اجتماعی دانست. این مساله به ویژه در مورد مفهوم نابسامانی اجتماعی که یک منطقه نابسامان اجتماعی ، خرد سالال را برای دست زدن به اعمان مجرمانه آزاد می کند، درست است. مفهوم کبرین رد مورد مجاورت های ( مناطق مجاور) ادغام نشده ای که فاقد کنترل بر روی جوانانشان هستند، محصول مستقیم مکتب شیکاگوست . در میان اولین نظریه پردازان مدرن کنترل اجتماعی، رایس ورکلس دانشجویان مکتب شیکاگو بودندو نای رابطه نزدیکی با این مکتب داشت. 
معروففیت نظریه کنترل اجتماعی تا اواسط دهه 1970 به دست نیمد. شکوفایی و رشد این نظریه می تواند  محصول جهت گیری برچسب زنی و منازعه و نوعی بازگشت به بررسی رفتار مجرمانه باشد. جرم شناسان محافظه کار در جرم شناسی جدید سودی نیافتند و خواهان بازگشت به موضوع سنتی این حوزه یعنی بررسی مجرم بودند. 
دوم آنکه  ظهور مطالعه عدالت کیفری به عنوان یک رشته به حرکت جرم شناسی در مسیری عملی تر و نظامندتر کمک کرد. افزایش منافع حکومت و سرمایه گزاری برای پروژه های عدالت کیفری و مبارزه با جرم ، به کار پیشبرد سرشت عملی این حرکت آمد. در نتیجه جرم شناسی به طور نسبی فار غ از کاری نظری بود  تنها با همان ابداعات نظری مربوط به دهه 1960  رها شده بود.[9] بررسی تقریباً همه تشریحات فردی در مورد رفتار مجرمانه ، نسخه هیرشی از نظریه کنترل اجتماعی را تشکیل می داد. 
سرانجام نظریه های کنترل اجتماعی بایک فن تحقیقاتی نوین برای جای دادن رفتار مجرمانه یعنی روش تحقیق بر اساس اظهارات متهم ، پیوند خورد.[10] تا دهه 1960 نسخهای های نظریه کنترل اجتماعی پیشنهاد شده بود. مطالعات بر اساس اظهارات متهم به شکلی مسلط برای ادله جرم شناسی در آمد. مطالعات مربوط به خرد سالان ، پرسش از رفتار های آنان ، چنان متداول و مرسوم بود که به انگاره ای نوین در جرم شناسی تبدیل شد. نظریه پیشنهادی هیرشی اولین نظریه ای بود که به صراحت، ریشه در سنت اظهارات مجرم داشت. در نتیجه ، نظریه های کنترل اجتماعی به جرم شناسان ، پازل هایی ( جور چین هایی) نظری را می داد تا با روش شناسی جدید به حال آن بپردازد. مبحث دوم : نظریه کنترل اجتماعی هیرشی 
تراویس هیرشی (متولد ۱۵ آوریل ۱۹۵۵) یکی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان کنترل اجتماعی است، وی اقدامات ارزشمندی را در طول چند دهه‌ی گذشته در عرصه‌ی جرم‌شناسی به انجام رسانده است... 
اویک نظریه‌پرداز کلاسیک است، و در طول حیات علمی خود، دو نمونه از نظریه‌ی کنترل را به وجود آورده است. نخستین روایت او از نظریه‌ی کنترل که در سال ۱۹۶۹ در کتاب علل بزهکاری ارائه شد، خاستگاه  نظریه‌ی کنترل بزهکاری مبتنی بر این فرض است که اعمال بزهکارانه زمانی اتفاق می‌افتد که پیوند یا اتصال فرد با جامعه ضعیف یا شکسته می‌شود. هیرشی معتقد بود که برای بزهکار شدن فرد نیازی به عوامل انگیزشی نیست؛ تنها عامل مورد نیاز، فقدان کنترل است که به فرد این آزادی را می‌دهد که فواید جرم را نسبت به هزینه‌های آن عمل بزهکارانه سبک ـ سنگین کند. 
فرضیه اصلی این نظریه ارضاء نشدنی بودن ماهیت انسان است. دیدگاه نظارت اجتماعی بر این عقیده است که افراد اصولاً دارای قابلیت بهنجار بودن یا نابهنجار بودن هستند. نکته اصلی این است که جامعه چه رفتاری با فرد داشته باشد.رفتار بهنجار و نابهنجار تنها در درون جامعه دارای معنی است و هر جامعه ای سعی می کند که هنجارهای خود را بر فرد تحمیل کند. (ممتاز، 1381) هیرشی که مهم ترین پایه گذار این نظریه است موضوع پیوند اجتماعی را مطرح می سازد. او براین اعتقاد است که کجرفتاری زمانی واقع می شود که پیوند میان فرد و جامعه ضعیف باشد یا گسسته شود.هیرشی معتقد است که چهار عنصر اصلی باعث پیوند فرد و جامعه می شوند : 
وابستگی Attachment تعهد Commitment درگیری Involvement و اعتقاد Belief وابستگی 
هنجارها  شیوه های پذیرفته شده رفتار نزد مردم یک جامعه هستند. از نظر هیرشی مبنای اصلی درونی کردن هنجارها، وابستگی به دیگران است. به تدریج که فرد به دیگران وابسته می‌شود، احتمال بزهکار شدن او بسیار کمتر می‌شود. نخستین وابستگی‌ها و تعاملات با والدین است، و به دنبال آن وابستگی به همقطاران، معلمان، رهبران مذهبی، و سایر اعضای جامعه بروز می‌کند. (همان منبع) هیرشی مفهوم وابستگی را بر مفهوم درونی‌سازی ترجیح می‌دهد، چون وابستگی را می‌توان مستقل از رفتار انحراف‌آمیز اندازه‌گیری کرد، ولی درونی‌سازی را نمی‌توان به این صورت مورد سنجش قرار داد. تعهد 
تعهد ، جزء عقلانی در رعایت هنجارها می باشد. به طور کلی، مفهوم آن ترس از رفتار قانون‌شکنانه است. وقتی که فرد به فکر انجام رفتار منحرفانه یا مجرمانه می‌افتد، باید خطرات از دست دادن سرمایه‌گذاری قبلی خود در زمینه‌ی رفتار متعارف را در نظر بگیرد. در صورتی که فرد توانسته باشد آوازه‌ی مثبتی از خود بر جای بگذارد، تحصیلات ارزشمندی به دست آورد، خانواده‌ی حمایت کننده‌ای به وجود آورد، و/یا اعتبار و شهرتی در دنیای تجارت به هم بزند، با نقض قانون ضرر هنگفتی را متحمل خواهد شد (شورای نویسندگان،1379 ) مجموعه‌های اجتماعی که فرد در سرتاسر عمر خود انباشت می‌کند، نشان دهنده‌ی ضمانت به جامعه است که این فرد به ارزش‌های متعارف، متعهد است. او با نقض قانون چیزهای بیشتری را از دست می‌دهد. نه تنها فرد با چیزهایی که به دست آمده است، به رعایت هنجارها متعهد می‌شود، بلکه حتی امید به دست آوردن دارایی به طرق متعارف می‌تواند تعهد فرد را به پیوندهای اجتماعی تقویت کند.در مقابل کسی کجرفتاری می کند که چیزی ندارد که از دست دهد. درگیری 
دخالت در فعالیت‌های متعارف بیانگر ویژگی درگیر بودن است. هیرشی معتقد است که وقتی فرد درگیر فعالیت‌های متعارف باشد، وقتش به قدری گرفته می‌شود که نمی‌تواند به رفتار انحراف‌آمیز کشیده شود. این تفکر که «دست بیکار، کارگاه شیطان است » در واقع دلیل اصلی این گفته‌ی هیرشی (همان منبع) است که می‌گوید: «کودکی که پینگ‌پونگ بازی می‌کند، در استخر عمومی شنا می‌کند، یا تکلیفش را انجام می‌دهد، دست به اعمال بزهکارانه نمی‌زند». هیرشی معتقد بود که چنین فردی کمتر فرصت انحراف پیدا می‌کند. مفهوم درگیری سرچشمه‌ی برنامه‌هایی با تمرکز بر فعالیت‌های تفریحی مثبت برای پر کردن اوقات فراغت نوجوانان بوده است. اعتقاد 
ویژگی اعتقاد ، به وجود یک سیستم ارزشی مشترک در جامعه‌ای که هنجارهایش نقض می‌شوند، اشاره دارد (همان منبع) .نظرات و تصوراتی که وابسته به تقویت مداوم اجتماعی هستند، مشتمل بر اعتقاد هستند احتمال اینکه یک فرد هنجارهای اجتماعی را رعایت کند، اگر به آنها اعتقاد داشته باشد، بیشتر است. هیرشی معتقد بود که افراد از نظر عمق و میزان اعتقاد با یکدیگر تفاوت دارند، و این تغییرات بستگی به میزان وابستگی به سیستم‌هایی دارد که نشان دهنده‌ی اعتقادات مورد نظر هستند. می توان نتیجه گرفت که بر مبنای این نظریه هرچه افراد کمتر وابسته، متعهد، درگیر و معتقد باشند"پیوند" آنها با جامعه سست تر است و احتمال کجرفتاری بیشتر خواهد بود. 
  فرع اول: رویکرد کنترل اجتماعی و تبیین مصرف مواد مخدر 
  تراوس هیرشی، مهم‌ترین صاحب این رویکرد، علت هم‌نوایی افراد با هنجارهای اجتماعی را پیوند اجتماعی آن‌ها دانسته است. ولی مدعی است که پیوند میان فرد و جامعه مهم‌ترین علت هم‌نوایی و عامل اصلی کنترل رفتارهای فردی است و ضعف این پیوند یا نبود آن موجب اصلی کج رفتاری است. رویکرد کنترل اجتماعی روی این نکته متمرکز است که چرا تنها عده کمی از مردم درگیر رفتارهای کج‌روی از قبیل جرم و مصرف مواد مخدر می‌شوند؛ پاسخ ‌آن‌ها هم این است که در این امر میزان تعهد فرد به جامعه، عامل تعیین کننده است. جوانانی که تعهد و ارتباطات محکمی با والدین و مدرسه دارد، تا حد کمتری درگیر رفتار مجرمانه می‌شوند. بر اساس نظریه‌های کنترل اجتماعی کجروی هنگامی به وجود می‌آید که تعهد فرد به جامعه ضعیف باشد و یا از بین برود. میزان تعهد با قید و بندهای درونی و بیرونی تعیین می‌شود. به عبارتی کنترل‌های درونی و بیرونی مشخص می‌کنند که آیا ما به طرف رفتار کجروانه یا کاملاً قانونی برویم. 
کنترل بیرونی؛ شامل نبود تایید اجتماعی است که با حوزه عمومی و یا بی‌اعتنایی و ترس از تنبیه ارتباط دارد. به عبارت دیگر مردم معمولا به احتمال این‌که دستگیر یا تنبیه می‌شوند و از ترس این‌که از حوزه عمومی جدا شده و به زندان بیافتند، از رفتار مجرمان دوری می‌کنند. 
کنترل درونی؛ این نوع از کنترل به سوپراگو (Superego) یا همان "فراخود"، که احساس گناه را به وجود می‌آورد، بازمی‌گردد. مصرف بی رویه مواد مخدر و یا ارتکاب هرگونه جرمی در دوران اولیه رشد یا اثرات نابهنجار والدین می‌توانند منجر به از بین بردن الزامات درونی جامعه شود. بر اساس نظریه کنترل اجتماعی، کج‌روان بسیار کم جامعه‌پذیر شده‌اند و خانواده واحد اصلی جامعه‌پذیر کردن آنان است. 
بنابراین هم از نظر روان‌شناختی و هم جامعه‌شناختی، کنترل درونی متاثر از خانواده است. به این معنا که رابطه جوانان و نوجوانان با مواد مخدر یا هر جرم دیگر، همبستگی شدیدی با بیگانگی از خانواده دارد. بر طبق این رویکرد، بین تعلق خاطر افراد به جامعه، تعهد آنان به امور متداول، زندگی روزمره‌ی هم‌نوا با هنجارهای اجتماعی، درگیر شدن آن‌ها در فعالیت‌های مختلف زندگی و اعتقاد به نظام هنجاری جامعه از یکسو و هم‌نوایی آنان با هنجارهای اجتماعی از سوی دیگر رابطه مستقیم و با احتمال مصرف به مواد مخدر رابطه معکوس وجود دارد. 
نظریه کنترل اجتماعی مدعی نیست که تنها شخص دارای روابط اجتماعی ضعیف، درگیر مصرف مواد مخدر می‌شود. در مقابل، استمرار مصرف مواد،‌ فقدان تعهد اجتماعی را نشان می‌دهد. برخی افراد به جای هم‌نوا شدن با هنجارهای معمولی، از طریق پیوند افتراقی رفتار خود را بر اساس هنجارهای گروه مجرمان و بزهکاران سازمان می‌دهند که به آن تعلق و هویت پیدا می‌کنند. این امر به احتمال قوی در محیط‌هایی رخ می‌دهد که سازماندهی اجتماعی نسبی وجود دارد. یعنی جایی که کنترل‌های خانوادگی و جمعی در اعمال هم‌نوایی موثر نیستند. چنین فرآیندهایی همچنین به تبیین این‌که چرا مواد مخدر بعضی اوقات در جوامع مرفه تر شیوع پیدا می‌کنند، کمک می‌کند. کری (1993) معتقد است که تنها خانواده‌ها و فرهنگ‌های مستحکم می‌توانند به طور اساسی از مصرف مواد جلوگیری کنند. بنابراین سستی خانواده‌ها، وجود نداشتن بزرگسالان و فراگیری فرهنگ مصرف مداوم، می‌تواند خانواده‌های مرفه را فقیرتر کند. در مطالعات زیادی درباره نیروی پیوندهای خانوادگی و رفتار مخاطره‌آمیز جوانان (کشیدن سیگار، ماری جوانا، و ...) محققان دریافته‌اند ریسک کمتر، همبستگی شدیدی با انسجام خانوادگی دارد، یعنی پیوندهای خانوادگی مهم‌تر از روابط با همسالان است. 
  
  فرع دوم: نقش نظریه کنترل اجتماعی در سیاست گذاری اجتماعی 
هیرشی می‌گوید سیاست‌های عمومی که به منظور بازدارندگی یا بازتوانی مجرمان طراحی شده است، همچنان با شکست مواجه خواهند شد. سیاست‌های موثر دولتی سیاست‌هایی هستند که اجتماعی شدن در خانواده را با تقویت خانواده و بهبود کیفیت روش‌های تربیت بچه در خانواده‌ها پشتیبانی و تقویت کنند.[11] مبحث سوم: نگاه جامعه شناسی به کنترل اجتماعی در جامعه 
یکی از اولین مفهوم سازی های جامع و کامل از پیوند با مدرسه مربوط به نظریه کنترل اجتماعی هیرشی می باشد.نظریه کنترل اجتماعی یا نظریه پیوند اجتماعی در ابتدا بوسیله هیرشی برای توضیح دلایل جرم مطرح شد.او در کتاب دلایل بزه کاری از انواع متفاوت پیوند های اجتماعی افراد با جامعه صحبت می کند.جرم شناسان نظریه های زیادی را برای تبیین تخطی مردم از قوانین محیط اجتماعی مطرح کرده اند.هیرشی رویکرد جدیدی را در مورد این سوال قدیمی به کار برد و به جای پاسخ به اینکه چرا مردم از قوانین جامعه تخطی میکنند به این سوال پاسخ داد که چرا افراد از قوانین جامعه پیروی می کنند.برای پاسخ به این سوال هیرشی نظریه کنترل اجتماعی را پیشنهاد داد.او بیان کرد که جرم و بزه نتیحه پیوندهای ضعیف یا قطع شده با جامعه است.به اعتقاد او چهار عنصر برای پیوند اجتماعی وجود دارد:دلستگی،تعهد،مشارکت،باور. 
طبق نظریه هیرشی هر کدام از این عناصر همبستگی بالایی با بقیه دارد.به طوری که تضعیف یک عنصر موجب ضعیف شدن بقیه عناصر خواهد شد.هیرشی می گوید رفتار سازشی نتیجه پیوندهای اجتماعی قوی با جامعه است.زمانی که دانش آموز نسبت به مدرسه دلستگی دارد،به مدرسه و موفقیت علمی متعهد می شود،در فعالیت های مرتبط با مدرسه درگیر می شود و اعتقاد پیدا میکند که قوانین و سیاست های مدرسه منصفانه اند،در چنین شرایطی احتمال انجام فعالیت های مجرمانه کم خواهد بود. 
هیرشی ادعا کرد که اگر همه عناصر پیوند اجتماعی سالم باشند،کودک از قوانین جامعه تبعیت خواهد کرد. 
بیش از سایر نظریه ها،نظریه کنترل نقش محوری تری در نظریه پیوند با مدرسه ایفا می کند: 
اولا نظریه کنترل مفهوم جامع تری از پیوند با مدرسه را ارائهخ می دهد. 
ثانیاً نظریه کنترل نقص در پیوند با مدرسه را بعنوان عامل اصلی برای رفتار انحرافی مشخص می سازد. 
بنابراین نظریه کنترل اجتماعی چنان که بوسیله هیرشی تعریف شده است،یکی از اولین نظریه هایی است که با بسط پیوند با مدرسه و تشخیص کمبود پیوند با مدرسه،بعنوان یک عامل اولیه جرم،سر و کار دارد.[12] اول: نظریه کنترل اجتماعی 
همگام با کاهش معروفیت و اعتبار نظریه برچسب زنی، و حرکت نظریه منازعه به سوی دیدگاههایی تندروتر، نظریه کنترل اجتماعی شروع به فراخواندن جرم شناسان محافظه کار کرد. در حالیکه این واژه ای جدید نیست اما اصطلاح(نظریه کنترل) به دیدگاهی باز میگردد که در مورد کنترل رفتار انسان بحث میکند. چنین نظریه هایی در میان اشکال گوناگون نظریه ها، شامل توصیفات برپایه ژنتیک، شیمی عصبی، بیولوژی اجتماعی شخصیت و طراحی محیطی می شود. نظریه های کنترل اجتماعی بزه و بزهکاری را به متغیر های جامعه شناختی عادی( مثلآ ساختار های خانوار، آموزش،گروه های همسالان) نسبت می دهند، لذا رهیافت آنان از رهیافت دیگر نظریه های کنترل متفاوت است.[13] 
انسان‌ها موجوداتى هستند با آرزوهاى نامحدود که برخلاف دیگر جانوران با برآورده شدن معیارهاى زیستى خود سیرى نمى‌پذیرند. به بیان دیگر، انسان هر چه بیشتر داشته باشد، بیشتر مى‌خواهد و معمولاً برآورده شدن هر نیاز به‌جاى کاستن از آرزوهاى انسان نیازى تازه را هم برمى‌انگیزاند. از این سیرى‌ناپذیرى طبیعى نوع بشر چنین برمى‌‌آید که آرزوهاى انسان را تنها مى‌توان با نظارت‌هاى خارجى یعنى با کنترل اجتماعى (Social Control) مهار کرد. 
کنترل اجتماعى ادامه فرآیند جامعه‌پذیرى است. جامعه‌پذیرى موجب هم‌نوائى مى‌گردد و یا به‌طور کامل‌تر و بهتر مى‌توان گفت که جامعه‌پذیرى یک نوع هم‌نوائى داوطلبانه و اختیارى است و اما وقتى هم‌نوائى به‌طور اختیارى صورت نگیرد، مکانیسم‌هاى کنترل اجتماعى براى انتقال و تحمیل و اجراء هنجارها و انتظارات اجتماعى به‌کار مى‌روند. 
در واقع در جامعه‌پذیرى ارزش‌ها و هنجارهاى اجتماعى به فرد آموخته مى‌شود و سپس به‌وسیله کنترل اجتماعى رفتار او تحت نظارت قرار مى‌گیرد. 
کنترل اجتماعى 'به مکانیسم‌هائى اطلاق مى‌شود که جامعه براى واداشتن اعضاء آن به سازگارى و جلوگیرى از ناسازگارى به کار مى‌برد 'مفهومى دیگر، کنترل اجتماعى به 'مجموع عوامل محسوس و نامحسوسى که یک جامعه در جهت حفظ معیارهاى خود به‌کار مى‌برد و مجموع موانعى که به قصد جلوگیرى افراد از کجروى اجتماعى در راه آنان قرار مى‌دهد، گفته مى‌شود و بالاخره کنترل اجتماعى را مى‌توان 'مجموعه‌اى از منابع مادى و نمادینى دانست که در اختیار جامعه قرار داد و براى حصول اطمینان از هم‌نوائى رفتارى اعضاء خود با اصول و مقرراتى از پیش تعیین شده و مورد تائید از آن استفاده مى‌کند. 
گفتیم که کنترل اجتماعى به شیوه‌هائى اطلاق مى‌شود که جامعه براى واداشتن اعضاء آن به هم‌نوائى و جلوگیرى از ناهم‌نوائى به‌کار مى‌‌برد. طرفداران نظریهٔ کنترل اجتماعى مى‌گویند که باید به 'رفتار مجرمانه' در جامعه توجه داشت نه هم‌نوائی؛ زیرا زندگى روى هم رفته پر از وسوسه و فریب است. مردم فقط به این دلیل با هنجارهاى اجتماعى هم‌نوائى نشان مى‌دهند که جامعه قادر است، رفتار آنان را کنترل کند و اگر چنین کنترلى نبود، ممکن بود 'هم‌نوائی' کمى وجود داشته باشد. 
دورکیم بر این باور است که اگر در جامعه‌اى همبستگى اجتماعى (Social Cohsion) نیروى کششى که افراد یک جامعه را به هم مى‌‌پیوندد قوى باشد، اعضاء آن احتمالاً با ارزش‌ها و هنجارهاى اجتماعى هم‌نوا مى‌شوند؛ ولى اگر در جامعه‌اى همبستگى اجتماعى ضعیف باشد، ممکن است مردم به سوى 'رفتار مجرمانه' کشیده شوند. به بیان دیگر، افرادى که با اجتماع خود همبستگى دارند تمایل به تبعیت از مقررات آن دارند؛ در حالى‌که کسانى که از اجتماع بریده‌اند؛ ممکن است تمایل به نقض آن مقررات داشته باشند. 
بنابراین کجروى‌ها و نوع کنترل اجتماعى باتوجه به ساختار جامعه، شکل حکومت، فرهنگ، ساختار، نهادهاى اجتماعى و... متفاوت است. در جامعه بستر روستائى که همه همدیگر را مى‌شناسند و روابط براساس احترام است و کوچکترها به‌وسیله و تحت کنترل بزرگترها یا به‌عبارتى ریش سفیدان هستند، اعضاء جامعه براى آنکه انگشت‌نما نشوند و از جامعه خود طرد نگردند، کمتر به کجروى روى مى‌آورند. از این رو، افراد سعى دارند در چهارچوب سنت و فرهنگ جامعه خود زندگى کنند، زیرا در اینگونه جامعه‌ها، نگاه ریش‌سفیدان به فرد خاطى سنگین‌تر از چند سال زندان است. 
اما شکل کنترل اجتماعى در جامعه‌هاى باز مثل شهرها متفاوت است. در شهر خانواده کوچکتر شده و اعضاء خانواده به خاطر مشکلات اقتصادى و شغلى و درگیر شدن با زندگى ماشینى کمتر همدیگر را مى‌بینند در اینجا قانون و مقررات کنترل‌کننده رفتار اجتماعى است. دوم : نظم و کنترل اجتماعی 
در هر جامعه‌ ای، اعضاء و گروه‌ها داراى پایگاه‌هاى تعیین‌شده‌اى هستند که از هر کدام انتظار مى‌رود که براساس هنجارها و ارزش‌هاى جامعه چه بخواهند و چه نخواهند و چه کار بکنند یا نکنند و چه توقع داشته باشند یا نداشته باشند. تمام اینها، جزئى هستند از فرهنگ جامعه و فرهنگ جامعه به‌عنوان مجموعه‌اى از 'الگوهاى استاندارد شده خواستن و اندیشیدن و رفتار' (نظامی، ۱۸۸:۱۳۵۷) تمام جنبه‌هاى زندگى انسان‌ها را به‌گونه‌اى یکنواخت تعیین مى‌کند و همین یکنواخت شدن و پیروى از هنجارهاى اجتماعى یعنى نظم اجتماعى. 
بقاى هر جامعه‌اى به نظم و ثبات بستگى دارد و براى ایجاد نظم و تنظیم روابط میان اعضاء خود، به دو دلیل عمده متکى است: 
۱. حصول اطمینان از اینکه کارهاى حیاتى جامعه انجام مى‌گیرد 
۲. پیشگیرى از اختلال‌ها و آشفتگى‌هائى که ممکن است به سبب کشمکش‌هاى درونى جامعه در زندگى اجتماعى پدید آید 
حصول به این هدف‌ها از طریق مکانیسم‌هائى که کنترل اجتماعى نامیده مى‌شوند؛ تأمین مى‌گردند و تنظیم زندگى گروهى را براساس تشویق رفتارهاى مطلوب و تنبیه رفتارهاى نامطلوب سازمان مى‌دهند. اقدامات ویژه‌اى که براى تشویق یا تنبیه رفتارهاى موردنظر در جوامع مختلف به‌عمل مى‌آید. از نظر شکل و ماهیت از یکدیگر بسیار متفاوت هستند؛ ولى تمام نظام‌هاى مختلف کنترل اجتماعى دو عنصر اساسى را در بر دارند؛ اولاً، همیشه و هر جا مجموعه‌‌اى از موازین وجود دارد که به‌طور کلى معین مى‌کنند در شرایط مختلف چه نوع رفتارهائى خوب است و چه نوع رفتارهائى بد، یا چه نوع رفتارهائى خوبتر است و چه نوع رفتارهائى بدتر. این موازنى معمولاً به شکل قوانین، مقررات، آئین‌نامه‌ها، رسوم، رهنمودها و معیارهائى عرضه مى‌شوند. ثانیاً همیشه مجموعه‌اى از 'ضمانت‌هاى اجرائی' تدوین مى‌گردد تا انگیزهائى براى واداشتن مردم به در پیش گرفتن رفتارهاى مطلوب وجود داشته باشد. این ضمانت‌هاى اجرائى به‌‌صورت پاداش‌ها و مجازات‌هاى گوناگون نمود مى‌یابند. سوم: کنترل اجتماعى در جامعه‌هاى مختلف 
در جامعه‌هاى جدید تأکید زیادى بر کنترل رسمى است، اما در جامعه‌هاى سنتی، کنترل رسمى بسیار ضعیف بوده و تأکید بیشتر بر کنترل غیررسمى بوده است. دلایل چنین وضعیتى عبارت بود از: 
۱. جمعیت جامعه کم بود و امکان کنترل چهره به چهره اعضاء وجود داشت 
۲. مردم براى یکدیگر احترام قائل بودند و همین امر آنها را وا مى‌داشت تا به یکدیگر کمک کنند 
۳. باورهاى مشترک به همبستگى اجتماعى آنان کمک مى‌کرد 
۴. در چنین جامعه‌هائى نیروهاى انتظامى یا دادگاه وجود نداشت. مبحث چهارم فرع اول: نظریه های اولیه ای کنترل  از ریس تانای 
درسال 1951، البرت ریس مقاله ای منتشر کرد که درآن شماری از عوامل مربوط به دیدگاه کنترل را بررسی کرد تا ببیند که آیا میتوان آن ها را برای پیش بینی پس خوانی، تعلیق مراقبتی در میان بزهکاران اطفال و نوجوان به کار برد یا خیر و در آن سوابق رسمی دادگاهی 1110 نوجوان پسر سفید پوست را که بین 11 تا 17 سال سن داشتند و تحت تعلیق مر اقبتی بودند، بررسی کرد. وی دریافت هنگامی که ازلحاظ روانکاوی تشخیص داده بوددند که اطفال و نوجوانان، دارای من یا ابرمن ضعیف اند و هنگامی که روانکاوی {روش} روان درمانی شدید در اجتماع یا  معالجه در یک موسسه ای بسته را پیشنهاد کرده بودند، احتمال پس خوانی تعلیق مراقبتی بیش تر بود. ریس استدلال نمود چنین تشخیصی بر ارزیابی (کنترل های شخصی) اطفال ونوجوانان مبتنی است –یعنی، توانایی خوداری از برآوردن نیازها در راه هایی که با هنجارها و قواعد اجتماعی در تضاد است. 
افزون بر آن، وی دریافت هنگامی که اطفال و نوجوانان به طور منظم در مدرسه حضور نداشتند و هنگامی که مسئولان مدرسه آن ها را تحت عنوان( افراد داری) معضلات رفتاری توصیف می کردند، احتمال پس خوانی تعلیق مراقبتی بیش تر بود.ریس استدلال نمود این ها شاخصی است از پذیرش یا تسلیم شدن اطفال و نوجوانان به ( کنترل های اجتماعی)- یعنی کنترل نهاد های که از لحاظ اجتماعی مورد تایید اند. 
 نظریه ریس نظریه های بعدی کنترل را تحت تاثیر قرار داد. ولی، یافته های وی در حمایت از آن نظریه کاملآ ضعیف بود. مجموعه ی متنوعی از عوامل مرتبط با کنترل های خانواده و محله بر روی اطفال و نوجوانان، پس خوانی تعلیق مراقبتی را پیش بینی نکردند. قوی ترین همبستگی ها بین پس خوانی تعلیق مراقبتی و شناخت ها و پیشنهاد های روانکاوان یافت شد. ریس استدلال نمود ناتوانی کنترل های شخصی هر دو پدیده را تبیین نموده و از این رو، به پذیرش ارزش ظاهری چارچوب ن ظری روانکاوان منجر می شود. ولی، چنین تبیینی همانگویانه است، مگر این که توسط برخی مدارک اضافی مربوط به توانمندی یا ضعف کنترل های شخصی حمایت شود{ هیرسچی 1969؛ ص 4} همبستگی پس خوانی تعلیق مراقبتی با مدرسه گریزی و مشکلات مدرسه خیلی ضعیف تر بود و می توان ان را از دیدگاه های دیگری افزون بر نظریه کنترل تبیین نمود. 
در سال 1957، جاکسون توبی مفهوم" مخاطرات در همنوای" را معرفی کرد- یعنی، یک شخص به هنگام قانون شکنی چقدر می بازد{توبی، 1957؛ ص 12-17}وی استدلال نمود تمامی جوانان برای نقض قانون و سوسه  می شوند. ولی، به هنگام تسلیم شدن به آن وسوسه ها، برخی از جوانان بیش تر از دیگران خطر می کنند.جوانانی که در مدرسه موفق اند، نه تنها در مورد مجازات شدن به خاطر نقض قانون خطر می کنند، بلکه حرفه های اینده ی خود شان را نیز به مخاطره می اندازند.بنابراین، آن ها از " مخاطرات در همنوایی" بالایی برخوردار-اند. به عکس، جوانانی که در مدرسه ضعیف اند، تنها در مورد مجازات شدن برای بزه های شان خطر می کنند.زیرا، چشم اندازهای آینده شان کاملآ تاریک است.از این رو، به هنگام نقض قانون، آنها چیز کمتری برای از دست دادن دارند- یعنی، "مخاطرات در همنوایی" پایین. همچنین، توبی استدلال نمود حمایت همسال در کمونته هایی که دارای شمار فراوانی از جوانان دارای مخاطرات در همنوایی پایینی اند، می تواند گشترش یابد، به گونه ای که کمونته حتی نسبت به آنچه با ملاحظه ی مخاطرات در همنوایی جوانان انتظار می رودف نرخ های جرم بالاتری را گشترش می دهد. به عکس، جوانان حومه های شهر که مخاطرات در همنوایی پایینی دارند، به طور طبیعی باری بزهکاری از حمایت همسالان خود هیچ گونه بهره ای نمی برند. بنابراین، امکان دارد این جوانان غمگین باشند، ولی معمولآ بزهکار نمی شوند. 
توبی برچگونگی موفق بودن جوانان در مدرسه تاکید داشت، ولی می گفت:" در کمال انصاف، باید به یاد داشت که بنیان سازگاری با مدرسه، در خانه و کمونته پایه ریزی می شود" سال بعد ایوان نای پژوهشی منتشر کرد که در آن تاً کید شده بود خانواده مهم ترین سرچشمه ی کنترل اجتماعی برای نوجوانان است{نای، 1957}. وی استدلال نمود اغلب رفتار های بزهکارانه نتیجه ی نابسنده بودن کنترل اجتماعی است و این که رفتار بزهکارانه ای "بوجود آمده است" توسط عوامل ایجابی نسبتآ اندک اند.کنترل اجتماعی در معنی موسع به کار گرفته شد که کنترل های مستقیم اعمال شده از سوی ابزار های محدودیت ها و مجازات ها، کنترل درونی اعمال شده از طریق وجدان، کنترل غیر مستقیم مرتبط با همانند سازی عاطفی با پدر-مادر و دیگر اشخاص نامجرم، و فراهمی ابزار های مشروع برای برآوردن نیاز ها را در بر می گرفت. 
در مورد کنترل اجتماعی نوع اخیر، نای استدلال نمود (اگرفرد بتواند همه ای نیاز های خود را به قدر کافی وبی درنگ و بی نقض قوانین برآورده کند، جایی برای چنین تخلفی وجود نخواهد داشت وبرای مصئون ساختن همنوایی، حداقلی از کنترل درونی –غیر مستقیم و مستقیم- بسنده می کند.) 
نای برای آزمودن این نظریه 780 دخترو پسر9 تا 12 سال را در سه شهر ایالت واشنگتن بررسی کرد.این بررسی مجموعه ی گسترده ای از پرسش های مربوط به زندگی خانوادگی و نیز هفت مورد برای سنجش بزهکاری را دربر می گرفت.آن هفت مورد عبارت بودنداز: جیم شدن از مدرسه بدون عذر موجه؛ تمرد از اقتدار پدر-  مادر در رویاروی آن ها؛ برداشتن اشیای با بهای کم تر از دو دلار؛ خرید یا نوشیدن آبجو؛ شرای یا مشروب الکلی(از جمله درخانه)؛ صدمه زدن یا خراب کردن عمدی اموال عمومی یا خصوصی؛ و داشتن ارتباط های سکسی با شخصی از جنس مخالف به اساس دفعات ارتکاب این اعمال از شروع سن مدرسه بنابه اظهار خود شان، در حدود یک چهارم جوانان در گروه (اغلب بزهکار) و بقیه در گروه(به کم ترین حد بزهکار) جای گرفتند. 
نای دریافت که احتمال بیش تری هست جوانان متعلق به گروه ( اغلب بزهکار) یا آزادی کامل داشته یا این که به هیچ وجه آزادی نداشته اند، مبلغ بیش تری پول برای شان فراهم بوده، پدر- مادر خود طرد کرده وازظاهر پدر- مادر شان ناراضی بوده، وآن ها را تحت عنوان های به ندرت بشاش واغلب بدخلق، عصبی، زود آزار، مشکل پسند، ریاکار و کسانی که وقتی چیزی اشتباه شد، (دق دلی خود را سر جوانان خالی کنند) توصیف نمایند. جوانانی که مادران شان بیرون ازخانه کار می کردند و کسانی که توسط پدر- مادر شان طرد شده بودند، اندکی احتمال بیش تری وجود داشت که در گوره(اغلب بزهکار) جای گیرند. به عکس، جوانان متعلق به گروه (به کم ترین حد بزهکار) به طور معناداری احتمال بیش تری وجود داشت که از خانواده هایی آمده باشند که به طور منظم در کلیسا حضور می یابند، اغلب نقل مکان نمی کنند و از {ساکنان} نواحی روستایی اند. به احتمال زیاد، آن ها بزرگ ترین فرزند یا تنها فرزند بوده اند، از یک خانواده ی کوچک آمده بودند، نگرشی مساعد نسبت به شگردهای انضباطی پدر- مادر خود و میانکنش باآن ها داشتند، با پدر- مادر خود در مورد اهمیت مجموعه ای از ارزش ها موافق بودند، با اختصاص {پول به خود} از سوی پدر- مادر شان رضایت داشته و اطلاعات و اندرزهای مربوط به قرار عشقی و مذهب را از پدر-مادر خود به دست می آوردند. در مجموع، نای رابطه ی 313 جوان را با پدر – مادر شان به آزمون در آورده. وی دریافت که 139 مورد از آن ها با نظریه ی کنترل-اش سازگار، 167 مورد بی معنا و تنها 7 مورد آن با نظریه اش ناسازگار است. 
سهم نای در توسعه ای نظریه کنترل بسیارمهم است؛ به خاطر نظریه ای که پیشنهاد کرد و بدان خاطرکه وی آزمون تجربی گسترده ای از آن نظریه به عمل آورد. یافته های وی در حمایت از نظریه ای کنترل چشمگیر است. ولی، می توان حدی را که مورد یافته ها نسبت به آن برای گروه هایی اعمال می شود که به طور طبیعی به عنوان بزهکار مورد اشاره قرار می گیرند، مورد پرسش قرارداد. نمونه ی نای جوانان شهر های بزرگ را شامل نمی شد و تنها شمار اندکی از جوانان غیر سفید پوست یا جوانان دارای پدر- مادر متولد شده ای خارج را در بر میگرفت، تو بی خاطر نشان کرد( گروهی را که پروفسور نای اغلب بزهکار می نمامد، بسیاری از جرم شناسان بزه ناکرده تلقی می کنند){توبی، به نقل از: نای هم چنین، چون پرسشنامه ها در دبیرستان ها پر شده بود، جوانان 15 ساله یا جوان تر از را که یک سال دیگر به دبیرستان می آمدند( آن ها هنوز در مدرسه ای راهنمایی بودند)، یا جوانان 16 ساله یا بالاتر را که بطور قانونی مدرسه را ترک کرده بودند، شامل نمی شد. تنها دو مورد از رفتارهای ذکر شده در پرسشنامه برداشتن چیزهای با بهای کم تر از دو دلار و تخریب یا ویران کردن عمدی اموال عمومی یا  خصوصی – جرم های جنایی بودند، بنابراین نتایج پژوهش نای ممکن است توصیف کننده تاثیر روابط خانوادگی بر فعالیت های بزهکار صغیر در میان جوانان اساسآ بزه نا کرده تفسیر شود.[14] فرع دوم: ارزیابی نظریه های کنترل اجتماعی 
نظریه های کنترل اجتماعی، بویژه نظریه ی هیرسچی، شمار گسترده ای از پژوهش های تجربی را به وجود آورده است که شمار فراوانی از آن ها از این نظریه پشتیبانی کرده اند، ولی بسیاری از این آزمون ها به بزه ها به بزه های نسبتا جزئی ای که از سوی جوانان اساسآ بزه ناکرده ارتکاب یافته، توجه کرده اند. هر دوپژوهش هیرسچی ونای، آن گونه که در بالا گزارش شد، از این گونه اند، هیرسچی اذعان می کند که برخی از نظریه پردازان ممکن است اظهار دارند( آنانی که پرسشنامه ها را پر کرده اند، نماینده ی بزهکاران نبودن شان آن قدرروشن است که تنیجه های پژوهش ضرورتآ نباید جدی گرفته شود) ولی، وی استدلال می کند شمول بزهکاران خطرناک باید روابط نهایی را حتی قوی تر سازد. جنین استدلالی تنها وقتی معتبر است که برای جوانان بزهکار خطرناک و  جوانان اساسآ بزه نا کرده ولی ( وحشی) نیز همین های اعلی در کار باشد. اگر فرایند های متفاوتی در کار باشد، درآن صورت شمول بزهکاران خطرناک نتایج هیرسچی را تضعیف خواهد کرد.این همان انتقادی است که توبی در باره ای پژوهش اولیه ای نای عنوان کرد و با استدلال ماتزا مبنی بر این که امکان ندارد بزهکاران خطرناک ( آدمیان سرگردان) باشند، ولی در عوض ممکن است سرسپرده یا بی اختیار باشند، سازگار است.[15] مبحث پنجم دیدگاه نظری اول: نظریه کنترل اجتماعی دورکیم 
نظریه های کنترل اجتماعی برای تشریح اینکه چگونه مردم از عمل در راههایی که به ضرر دیگران است ، بازداشته می شوند، همگی بر عواملی اجتماعی تکیه می کنند. نخستین تشریحات مربوط به این رهیافت، مربوط به امیل دورکیم(1985) بود. او می گفت یک جامعه همواره دراری شمار معینی از منحرفان است و انحراف به واقع، پدیده ای "طبیعی" تلقی می شود. 
 دورکیم با بررسی جوامع مختلف در این سو و آن سوی جهان به این نتیجه رسید که همه جوامع دارای جرم هستند. بنابراین، اگر چنین است، پس جرم باید دارای کارکرد در جامعه باشد . بر اساس این توصیف جامعه بدون بزه و بزهکار جامعه ای غیر طبیعی است. افزون آنکه ، انحراف به حفظ نظم اجتماعی کمک می کند زیرا، مرزهای اخلاقی مبهمی وجود دارد که نشان می دهد کدام اعمال مجاز و کدام تائید نشده هستند. این مرزها موجب روشن کردن درجات مختلف عدم تائیید اعمال گوناگون می شود که گسترده آن از ناخشنودی ساده شروع و تا مجازات قانونی و زندانی شدن ادامه می یابد. از آنجایی که مرزهای فعلی روشن نیستند، این واکنش اجتماعی نسبت به عمل انحرافی فرد دیگر است که کمک می کند تا مردم بفهمند چه باید بکنند. لذا دورکیم استدلال کرد که رفتار به وسیله واکنش اجتماعی ( ناخشنودی، مجازات ) کنترل می شود. 
دورکیم برای نشان دادن ای مساله که جرم به کارکرد حفظ مرزها کمک می کند، مثالی از جامعه قدسیان را بیان می نماید. در چنین جامعه ای، چیزی به نام جرم آن گونه که ما از آن می فهمیم ، وجود ندارد و قطعاً اغلب رفتارهایی که ما آنها را مضر می پنداریم ، روی نمی دهد. با این همه جرم در چنین جامعه ای همچنان حاضر است. جرایم در چنین جامعه ای در اشکالی ظاهر می شود که ما اصلاً درباره آن فکر هم نمی کنیم اما در نظر قدسیان ، عملی زننده و مضر به حساب می آید. فرض کنیم که نخواندن دعا پیش از شروع غذا یا به کاربردن نام خداوند به گونه ای بیهوده ، به عنوان جرمی جدید تلقی شود. اگر جرم پدیده ای مضر برای جامعه باشد، چنین رفتاری در نظرقدسیان ، نظم اجتماعی آنها را تهدید می کند. سپس بودن کنترل هایی برای وجود نظم و برای مردم که مرزهای رفتار پذیرفته شده را بفهمند ضروری به نظر می رسد. 
دورکیم همچنین نابهنجاری را به وجود کنترل ها ربط می دهد. یک جامعه عادی (بهنجار) جامعه ای است که در آن ، روابط اجتماعی به خوبی کار می کنند و هنجار های اجتماعی ( مقررات) به خوبی مشخص و متمایز شده است. زمانی که روابط و هنجار ها شروع به شکسته شدن می کند، کنترل هایی که آنها می آفرینند، شروع به از میان رفتن و خراب شدن می نمایند. دورکیم اشاره می کند که شکست این کنترل ها به جرم و خودکشی منجر می شود. او به ویژه به موقعیت هایی که در آن ، ظهور آرزوهای کنترل نشده ، به خودکشی منتهی می شود، توجه می کرد. هرگاه نابهنجاری در جامعه وجود داشته باشد، کنترل ها شروع به ناپدید شدن می کنند. دوم: نظریه های کنترل اجتماعی شخصیت-محور 
در سال های دهه 1950  نظریه پردازان گوناگونی، تشریحات مربوط به کنترل اجتماعی بزهکاری را ارائه کردند این نظریه ها زمینه را برای رهیافت معاصر به سوی تشریح بزه و بزهکاری فراهم می آورد. از زمان دورکیم مفهموم کنترل اجتماعی، جندین بار مورد قبول قرار گرفت. مفهوم شخصیت و جامعه پذیری به پدیده عادی تبدیل شد و هر کدام در کارهای جامعه شناختی گوناگونی در مورد انحراف به کار گرفته شد. افزون آنکه ، تجربه چند دهه ای از تحقیق و نگارش بر روی توان  محیط خانوادگی، نهادهای مذهبی، مداریس ، دوستان و معاشرت خاص  و سازمانهای اجتماعی برای کنترل بزهکاری وجود داشت. 
آلبرت رایس(1951 ) با کار مکتب شکیکاگو برای ایجاد یک نظریه کنترل اجتماعی که اغلب کار های بعدی را پیش بینی می کرد ، مفاهیم شخصیت و جامعه پذیری را در هم آمیخت اگر چه رایس از نظریه روان درمانی استفاده کرد و مفصلاً در مورد اهمیت شخصیت ، به نگارش پرداخت، اما نظریه او پیشنهاد می کرد که سه عامل کنترل اجتماعی، بزهکاری را تشریح می کند( 1951:196او عقیده داشت که بزهکاری ممکن است از یکی یا تمام موارد زیر سرچشمه بگیرد نبود کنترل های درونی خاص که در طی دوران طفولیت توسعه یافته باشد. شکسته شدن این کنترل های درونی. نبود یا منازعه در قواعد اجتماعی که به وسیله گروهای مهم اجتماعی خانواده ، نزدیکان ، مدرسه فراهم آمده است. تمامی این سه عامل یا برخی از آنها تقریباً  از سوی همه نوشته های مربوط به نظر پردازان کنترل اجتماعی از آن زمان به کار گرفته می شود. گفته های رایس می تواند به خوبی  به عنوان بهترین خلاصه برای نظریه کنترل اجتماعی سطوح باشد. سوم: نظریه مهار 
رهیافت بعدی توسط والتر رکلس ظاهر شد و با کارهای بعدی به کمکم همکارش دینیتس [16]ادامه یافت. این نظریه که به آن با عنوان نظریه مهار اشاره می شود، به تشریح بزهکاری به عنوان نوعی بازی میان دو شکل از کنترل یعنی داخلی( درونی) و خارجی ( بیرونی) می پردازد . رکلس ، نظریه اش را به عنوان تشریح هر دو نوع انطباق و انحراف تلقی می کرد( 42:1961) . در همان حال، بر این ادعا نبود که نظریه مهار، همه انواع انحراف را تشریح می کند. قطعاً او به نظریه اش به عنوان یک نظریه " میان-برد" ارجاع می داد. رکلس رفتار ناشی از فشارهای درونی ( روانی نابسامانی های شخصیتی، اجبار و نابسامانی ارگانیک مغز و فشار عصبی) و از بازیگری نقش های مورد انتظار ( دیکته های خرده فرهنگی، اشکال معین منازعه فرهنگ، و جرم سازمان یافته) حذف می کرد. با این  همه ، میان برد بودن رفتار، پدیده ای بسیار گسترده است. 
مهار درونی ، در حالی که هرگز از سوی رکلس به روشنی مشخص نشد، به عنوان جزیی از " خود"  معرفی شد. فهرستی از این اجزا [17] شامل موارد زیر است. کنترل شخصی ، مفهوم شخصی خوب ، قدرت " من"  ، من برتر" خوب توسعه یافته ، تحمل بالای محرومیت ، مقاومت بالا رد مقابل انحرافات ، احساس بالای مسولیت ، جهت گیری هدفتی و توان یافتن ارضائات جایگزین. مهار بیرونی به عنوان محیط اجتماعی در نظر گرفته شده بود. مثال هایی از مهار بیرونی را می توان بازتقویتی هنجار ها و ارزش های اجتماعی توسط خانواده و مدرسه ، نظارت موثر و دیسپلین ، فرصت های منطقی برای فعالیت اجتماعی ، در دسترس بودن راه های بدیل برای انحراف و فرصت هایی برای پذیرش ، هویت و تعلق دانست. 
رکلس با تاکید  بر مهار درونی عقیده داشت که یک مفهوم شخصی در مردم وجود دارد و این مفهوم زمانی که آنها بسیار جوان هستند، در آنها شکل  می گیرد. این مفهوم شخصی ، ممکن است تصویری " خوب"  یا " بد" از خود را به وجود آورد و به عنوان سگری در برابر تاثیرات بیرونی عمل کند. او می گفتن انواع گوناگونی از " فشار ها و کشش ها "  به سوی رفتار انحرافی و جود دارد که تمام افراد آن را تجربه می کنند. تاثیر این تحریک ها به سوی ارتکاب اعمال مجرمانه ، به قدرت مهار درونی و بیرونی فرد بستگی دارد. اگر مفهوم شخصی ، بد باشد، کنترل های اجتماعی بیرونی ، دارای تاثیری اندک بر فرد هستند و احتمال آنکه بزهکاری صورت پزیرد زیاد است. از سوی دیگر ، فردی با مفهوم شخصی خوب، می تواند در مقابل کنترل اجتماعی ظعیف بیرونی بایستد  در برابر انجام اعمال مجرمانه مقاومت کند. در حالی که رکلس در مورد اشکال خارجی و داخلی مهار سخن می گفت ، به روشنی جنبه داخلی را بیش از جنبه خارجی مهم می پنداشت. چهارم: نظریه های قیود اجتماعی 
مفهوم کنترل های اجتماعی خارجی با کارهای دیوید ماتزا بر جسته شد. نوشته های نخستین او در مورد این موضوع، با همکاری سایکس(1957) ، نوعی انتقاد از نظریه خرده فرهنگ آلبرت کوهن بود. با این همه در آن انتقاد، این مفهوم نیز وجود داشت که همه، حتی مجرمان ولگرد طبقه پائین ، مقید به نظام ارزشی برتر جامعه هستند. یایکس و ماتزا پیشنهاد کردند که یک فرد، از خلال استفاده از " فنون خنثی سازی" برای انجام اعمال مجرمانه" آزاد" می شود. این فنون به فرد امکان می دهند تا تعهدات و فردی نسبت به ارزش های اجتماعی را خنثی و به طور موقت معلق نماید و از ای رو ، نوعی آزادی برای ارتکاب اعمال مجرمانه را فراهم می آورد سایکس و ماتزا پنج نوع خنثی سازی را فهرست کردند که عبارت بودند از انکار مسولیت ف انکار تخطی، انکار قربانی، محکوم کردن محکوم کنندگان و توصل به وفاداری  های بالاتر . افزون آنکه آنان، استدلال کردند که خنثی سازی ها تنها در دسترس جوانان طبقه پائین نیست بلکه برای تمام جامعه قابل دستیابی می باشد. پنجم: فنون خنثی سازی اثر سایکس و ماتزا 
انکار مسولیت : اعمال ، محصول نیروهای فراتر از کنترل مجرم است و مفهوم " توپ بلیارد" در مورد خود، درجای که محرم به طور دایم به سوی موقعیت های فراتر از کنترل خویش فشار داده می شود یا از سوی آنها کشیده  می شود به کار می رود. " منظورم این نبود" انکار تخطی: اعمال واقعاً هیچ ضرری ندارد. به قربانی به سادگی می توان آسیب و ضرر رساند. " من واقعاً نمی خواستم به کسی آسیب برسانم". 
انکار قربانی: اعمال ، با توجه به شرایط ، واقعاً غلط نبودند . مجرم عملاً عمل قبلی فرد قربانی را تلافی  می کند. قربانی واقعاً شایسته ضرر بود. یا هیچ قربانی واقعی وجود ندارد." آنها حق شان بود" . 
محکوم کردن محکوم کنندگان: انگیزه ها و رفتار های آنانی که این عمل را محکوم می کنند.، مورد سوظن است. محکوم کنندگان ، یا دو رو هستندیا خارج از شخصیت خود واکنش نشان می دهند." همه به من بند می کنند". 
توسل به وفاداری های بالاتر: قواعد اجتماعی در پشت سرتقاضاهای وفاداری از سوی افرادمهم  یا گروهای مهم، قارا میگیرند. شما همیشه به یک رفیق کمک می کنید و هرگز بر سریک دوست، فریاد نمی کشید. " این کار را برای خودم نکردم". 
کار بعدی ماتزا(1946) ، استفاده صریح از اصطلاح " مقید به نظم اخلاقی" بود. منظور او از این اصطلاح ، قیدی بود که میان افراد و ارزش های غالب اجتماعی و جود داشت. مساله جرم شناسی، تشریح این مطلب است که چگونه این قید می تواند قویتر یا ظعیف تر شود. ماتذا در اصطلاح خنثی سازی برای تشریح اینکه چگونه یک فرد می تواند برای رفتار مجرمانه آماد شود استفاده کرد. به عقیده او ، زمانی که خنثی سازی مورد استفاده قرار گرفت، فرد در یک حالت برزخ یا " بی ارادگی"  قرار می گیرد که اعمال انحرافی را مجاز جلوه می دهد. از این نقطه است که بازگشت به انطباق یا ارتکاب عمل انحرافی ممکن خواهد بود. 
ورود در عمل یا محرک برای انجام عمل، گرد محور"اراده" انجام یک کارقراردارد. اراده دارای دو شرط برای فعال شدن است: آمادگی که فراهم آورنده زمینه برای تکرار رفتار گذشته است و نامیدی که رفتارجدیدی را به وجود می آورد این دو جز نظری،فرد را از اراده خارج ساخته و امکان بروز یک رفتار را می دهد. با این همه ، رفتار ،چه حالت انطباقی داشته باشد  یا انحرافی ، به موقعیت و به شکل خنثی سازی بستگی دارد. 
دیگر نظریه پردازی ها به وسیله جیمز شورت و فرداستورادبک[18] (1965) در حالی که به نظریه ماتزا رهنمون نمی شودف بر اهمیت " پیوستگی" به گروهای دوستان و جوایزی که از سوی آنان در تقویت یا تظعیف قیود مربوط به جامعه فراهم می آید، تاکید کردند.سرانجام بریر وپیلیون [19] (1965) بر روی کاریاز پیش موجود مربوط به توبی[20] (1975) متمرکز شدند و مفهوم " تعهد نسبت به انطباق" را ارائه نمودند. منظور آنها از این اصطلاح، سرمایه گذاری بیشتری بودند به نسبت دارای پتانسیل آزادی بیشتری برای این بودند که به عنوان منحرف شناخته نشوند. پتانسیل آزادی بیشتر نه تنها به معنای محرومیت مادی و مجاز است بلکه به معنی محرومیت اجتماعی نیز هست. اگر کسی فکر سرمایه گزاری ها را به چیزهای مادی مانند دارایی ، تجارت و ثروت گسترش دهد، آنگاه ، نظریه بیرو پیلیون را می توان به عنوان دنباله روی سیستم نظریه کنترل اجتماعی موقت مورد لحاظ قرار داد. ششم: نظریه کنترل اجتماعی هیرشی 
             معروفترین نسخه نظریه کنترل اجتماعی در طی دهه 1970 و 1980 ، نسخه ای بود که از سوی تراویس هیرشی (1969) ارائه شد. هیرشی با ترکیب و کاربر روی کار های دیگر نظریه پردازان کنترل اجتماعی ، تصویری روشن از آنچه  که از قیود اجتماعی استنباط می شد را ارائه کرد. قطعاً برخی از جرم شناسان به این نظریه به عنوان نظریه تقلید اجتماعی رجوع می کنند. هیرشی به جای آنکه مانند دورکیم افراد را به عنوان منحرف یا منطبق ببیند، بر این باور بود که رفتار، بازتاب دهنده درجات مختلف اخلاقیات است. او چنین استدلال می کرد که قدرت هنجارهای درونی شده، آگاهی و تمایل برای تایید، رفتار رایج را تشویق می کنند. هیرشی مانند سایکس و ماتزا ، به این همه او به جای استفاده از فنون خنثی سازی، به مقصر دانستن قیود شکسته یا ضعیف شده نسبت به جامعه پرداخت، هیرشی بر خلاف نظریه پردازان کنترل اجتماعی این تفکر را مردود می داند که وجود هر انگیزه ای برای ارتکاب رفتار انحرافی ، ضروری است. 
 در حال حاضر او افراد را به عنوان افرادی دارای منافع شخصی و لذا آماده برای عمل به شکلی که بیشترین میزان سود را اید سازد نگاه می کند جامعه به عنوان نوعی مانع در مورد آن رفتار عمل می کند و اگر این موانع سست شوند، رفتار خود – منفعتی ظاهر می گردد. هیرشی برخی از تارهای پنهان نظری که نظریه اش از آنها بافته شده بود را مورد ملاحضه قرار می دهد. 
 او در مصاحبه ای با بارتولاس[21] (190:1985) اعلام کرد که نظریه نابسامانی اجتماعی مکتب شیکاگو، ریشه رهیافت اوست. 
 با این همه ، زمانی که او نظریه کنترل اجتماعیش را پیشنهاد می کرد، نظریه نابسامانی اجتماعی در حالت بدنامی قرار داشت و از اینکه بدان ارجاع شود، اجتناب می شد. تمام مساله کنترل های تضعیف شده ( نابسامانی) در قلب اصلاح انحراف مربوط به مکتب شیکاگو قرار داشت. با این همه هیرشی در یک واگرایی بزرگ نسبت  به مکتب شیکاگو، از باور این احتمال که رفتار انحرافی، رفتاری نسبی است، اجتناب کرد.جایی که مکتب شیکاگو موقعیت های گوناگونی را با تعاریف تطبیقی خود می دید، هیرشی تنها یک تعریف مشروع از رفتار را ملاحظه می کرد. نظام ارزش های مشترک جامعه در گل[22]. در نتیجه ، هیچ رفتاری نمی توانست به طور هم زمان مطابق با هنجار های یک گروه کوچکتر باشد، و طبق جامعه بزرگتر ، انجرافی به حساب آید. لذا این رفتار، تنها انحرافی است. خلاصه آنکه، جامعه بر دیدگاهی که از آن ، باید رفتار را نگا کرد، حاکم است. 
هیرشی، قیود اجتماعی را از این نظر که دارای چهار عامل یا بعد هستند متمایز می کند(34-16:1969) این ابعاد عبارتند از : پیوستگی ، درگیر بودن ، تعهد و اعتقاد. در این حال، مهمترین عامل، همان " پیوستگی| است. میزان قدرت پیوستگی ها یا گروه هایی که فرد نسبت به افراد مهم دیگر ( والدین، دوستان، مدل های نقش) یا نسبت به نهاد ها ( مدرسه ، باشگاه ها)  دارد، می تواند مانع انحراف شود. پیوستگی برا ی ایجاد تطابق حتی وقتی که آن دیگران ، خود منحرف هستند، مهم است. دومین مورد یعنی "درگیر بودن" به معنای درجه فعالیت ( زمان و انرژی) مناسب برای رفتار رایج یا غیر رایج است. آنانی که اغلب درگیر فعالیت های رایج هستند . وقت کمتری برای درگیر شدن در انحراف دارند. لذا مشارکت در باشگاه ها ، فعالیت های تفریحی و دیگر فعالیت های فوق برنامه موجب افزایش سطح تطابق می شود. 
"تعهد"، ارائه کنند میزانی از سرمایه گزاری است که فرد پیشتر در جامعه عادی انجام داده است. این سرمایه گزاری می تواند اشکالی نظیر میزان تحصیلات ، شهرت خوب یا ایجاد یک کار تجاری را شامل شود. آنانی که دارای این مشکل از تعهد نسبت به جامعه  عادی هستند، اگر به واسطه درگیر شدن در رفتار انحرافی دستگیر شوند، چیز بیشتری را از دست خواهند داد. به عنوان مثال ، دانش آموزان کالج با سرمایه گذاری در امر تحصیلات ، رتبه ای بالا را برای خود ساخته اند. روشن است که درگیر شدن در ارتکاب جرم و به دنبال آن دستگیری موجب از دست رفتن بالقوه آن سرمایه گذاری می شود. آخرین عامل یعنی "اعتقاد"  در واقع نوعی قدردانی از قواعد جامعه به دلیل عادلانه بودن آنهاست. یعنی ، فرد به آن قواعد و هنجار ها احترام می گذارد و نوعی تعهد اخلاقی نسبت به پیروی از آنها را احساس می کند. در اینجا عنصر اساسی ، احترامی است که برای نظام ارزشی مشترک و جود دارد. در یک معنا ، هرچه میزان اعتقاد به "رفتار درست "بیشتر باشد، احتمال اینکه فرد، تطابق داشته باشد.بیشتر است. عوامل مربوط به قیود از نگاه هیرشی مثال ها 
پیوستگی:  شناسایی به وسیله دوستان یا والدین، قیود انگیزه ای میان فرزند و والدین، توجه و احترام به عقاید والدین و دوستان، درگیر شدن در فعالیت های با دوستان ، نظارت از سوی والدین، روابط صمیمی با والدین، رویکرد نسبت به مدرسه، توجه به عقاید معلمان، حساسیت عمومی نسبت به عقاید دیگرن. 
درگیرشدن فعالیت:زمان بر( کار ، ورزش ، تفریح ، سرگرمی ها) ، زمان صرف شده برای تکالیف درسی، نبود بی حوصلگی ،میزن زمان تفریح غیر فعال ، زمان صرف شده برای صحبت با دوستان. 
 تعهد : سرمایه گذاری در جامعه ( تحصیلات ، شغل، خانواده) صلاحیت دانشگاهی، آرزوها و توقعات آموزشی، جهت گیری پیشرفت ، شغل مورد انتظار، اهمیت شهرت. 
اعتقاد: احترام به صاحب منصبان ، اهمیت دادنو احترام گزاردن به قانون، نبود خنثی سازی. 
این چهار عاامل همگی بر قیود موجب میان فرد و جامعه تاثیر می گذارند. از آنجایی که همه افراد، به هر حال نوعی تقلید نسبت به جامعه را از خود به نمایش می گذارند، پرسش مطرح برای جرم شناسان این است که این قیود تا چه اندازه باید تظعیف شوند تا منجر به انحراف گردند. هر کدام این چهار عامل که ظعیف شوند، آزادی برای درگیر شدن در رفتار انحرافی بیشتر می شود. آنچه که از روشنی کمتری برخوردار، دامنه ای است که تا آنجا ضعف یا نبود هر یک از این عوامل بر دیگر عوامل  تاثیر می گذارد. به عنوان مثال، آیا حضور قوی سه عامل و نبود عامل هارم به انحراف منجر  می شود؟  این عوامل به روشنی با یکدیگر در تعاملند تا درجات مختلفی از تاثیر را به وجود آورند. در حالی کههیرشی از وجود برخی روابط میان این عوامل سخن می گوید، این مساله را نیز به عنوان پرسشی تجربی مورد لحاظ قرار داد( موضوعی تحقیقی برای پاسخ دادن ) و ترجیح داد که پرسش را بگذارد. 
آخرین نکته در مورد نسخه هیرشی و دیگران در خصوص نظریه کنترل اجتماعی این بزهکاری-مطالعات انجام شده بر اساس اظهارات فرد مجرم – تکیه دارند. دیگر روش شناسی ها مانند استفاده از آمار گذارشش رسمی جرم یا داده های جرم زایی به کار آنها در رهیافت کنترل اجتماعی نمی آید. در واقع، نظریه های کنترل اجتماعی چیزی است که  از نظر روش شناسی دارای محدودیت است. نظریه عمومی مربوط به گات فردسن و هیرشی ( نظریه خود کنترلی) 
جدید ترین نسخه کنترل اجتماعی مربوط به میشل گات فردسن و تراولیس هیرشی است که با عنوان " نظریه عمومی جرم" معروف به "نظریه خود کنترلی"( نسخه پیشین با عنوان " نظریه تمایل-حادثه) . مورد توجه قرار می گیرد . گات فردسن و هیرشی در سه مقاله ویک کتاب[23] نظریه ای از جرم بر پایه آزمون جرم و بزهکاری را ارائه می کنند. اجزای کلیدی آن ، تاکید بر تمایلاتی است که ترجمان خود را در جرم می یابد. 
نخست "فردسن" و "هیرشی" مفهوم جرم را دوباره تعریف می کنند تا دست بازتری رد گرد آوری اشکال مختلف بزهکاری داشته باشند. آنها این کار را ابتدا ، برای آن انجام دادند که جرم های یقه سفید ها به صورت عادی از سوی اغلب نظریه های موجود،شناسایی نشده بود. تعریف  آنان از جرم عبارت است از "کنش های اجباری یا فریب که درپی جلب منافع شخصی روی می دهد، (15:1990)  این تعریف در حالی که در ظاهر، وسیع تر از برخی تعاریف قانونی جرم است، اما برخی از اشکال جرم مانند جرایم تصادفی یا جرایم از روی جهل را در بر گیرد. با این همه ، این تعریف در خدمت منافع نظری گسترده تری است و بر روی آنچه گات فردسن و هیرشی در پی تعریف  آن هستند، تاکید می کند. افزون آنکه ، این تعریف با مفروضه کنترل اجتماعی هیرشی در مورد اینکه مردم طبیعتاً به دنبال منافع شخصی هستند سازگار است(ر.ک.بحث فصل 10) . 
دوم ، فردسن و هیرشی ، مفاهیم محوری سنتی در مورد دیگر نظریه های جرم شناختی به ویژه در ارتباط با طبقه و نژاد را رد می کنند. آنها قطعاً بر این باورند که  مفاهیم یاد شده آنقدر مبهم هستند که تقریباً بلااستفاده شده اند .  این نویسندگان عقدیه دارند که مفاهیم پیش گفته، هنوز با ما هستند زیرا در قلب جامعه شناسی قرار دارند. با این وجود بهتر است جرم را به وسیله ویژگی های رایج آن ملاحضه نمائیم . این ویژگی ها عبارتنداز: خشنودی فوری، خشنودی ساده و آسان ، هیجان، خطر ، اضطراب، منافع کم یا حاشیه ای آن در دراز مدت، مهارت یا برنامه ریزی اندک ، در دو ناراحتی برای قربانی(1990:89) این ویژگی ها ، فردسن و هیرشی را متقاعد ساخت که جرم اساساً از نظریه کنترل اجتماعی گیشین هیرشی برگرفته شد اما تمرکز آن ، بیشتر بر روی فرداست تا بر روی منابع خارجی کنترل، خود کنترلی به عنوان " اندیشه ای تلقی می شود که مردم در گستره ای که تا بدانجا، در مقابل و سوسه لحضه ای آسیب پذیر هستند، با یکدیگر تفاوت دارند" (1990:87) یا ب بیانی دیگر ، به معنای توان آنها در محدود ساختن خویش است. 
این نظریه جدید، در تناسب با مفروضه با مفروضه های هیرشی در پس نظریه کنترل اجتماعی، بر این فرض نیز بود که مجرمان دارای انگیزیه های خاص( یا نیاز هاو تمایلات ویژه)  نیستند. تمام افراد راههای دستیابی به تمایلات مشابه را در اختیار دارند. مساله واقعی، مساله خود کنترلی است. خود کنترلی ضعیف، احتمال بیشتری را برای درگیر شدن در جرم را اندک می نماید(1990: 89). 
نظریه عمومی جرم چنین می گوید که افراد دارای ویژگی هایی خاص که از آن میان می توان به مواردی همجون عمل از روی انگیزه آنی ، عدم حساسیت ، خود محوری و هوش کمتر از حد متوسط اشاره کرد. این ویژگی ها با تاثیر گذاری بر توان فرد محاسبه دقیق گیامدهای عملی معین ، بریک کنترل اجتماعی ضعیف تاثیر می گذارند (1990:95). گات فردسن و هیرشی استدلال می کنند که این ویژگی ها در مرحل اولیه زندگی پایه ریزی می شود و در تمام طول زندگی باقی می ماند. آنها " فعالیت های مربوط به تربیت بچه"  را به عنوان تاثیر گذار عمده بر شکل گیری برخی تمایلات می پندارند (19190:97) . فعالیت های تربیتی بر ویژگی ها چنان اثر می گذارند که زمنیه ساز بزهکاری می شوند. این ویژگی ها اغلب در ارتباط با ترتیبات اجتماعی خاصی هستند و لذا به سختی می توان آنها را از این ترتیبات جداکرد. رابطه این ویژگی ها با جرم ، رابطه ای کامل و صددرصد نیست،  زیرا آنها شرایط لازم برای جرم به حساب نمی آیند و در حقیقت در فعالیت های غیر مجرمانه نیز آشکار می شوند ، هر چند که دیگر فعالیت ها ممکن است در داشتن برخ ی از ویژگی های جرم ( مثلاً استفاده از الکل یا مواد مخدر) مشترک باشند. خلاصه ، گات فردسن و هیرشی بر این فرضند که نشانه های بزهکاری به طور طعبیعی حاضرند در " نبود چامعه پذیری ، کودک دارای توان بالقوه بالایی برای جرم خواهد بود" 1989:61) . 
از سوی دیگر ، جرم به وسیله گات فردسن و هیرشی به عنوان رخدادی در زمان و مکان مورد توجه قرارمی گیردو برای وقوع جرم عوامل متعددی باید حاضر باشند. جرم برای آنانی که تمایل بدان دارند، دارای نوعی کشش است لذا تمایل به جرم، افراد را اغوا کرده،و در ذهن آنها ، دستیابی به نوعی لذت را تداعی می کنند. دیدگاه عقل گرا از این نظریه ، چنین پیشنهاد می کند که جرم باید توان خشنود کردن مجرم را دارا باشد، و پیامدهای ( خیالی و واقعی)   آن نباید از لذت و خشنودی که از ارتکاب جرم به دست می آید، بیشتر باشد. البته وقوع جرم نیازمند شرایطی خاص است یعنی باید اهدافی بالقوه وجود داشته باشد و موفقیت ، نشان دهنده نبود پیامدهای نامطلوب می باشد. همچنین ممکن است شرایطی داخلی( قدرت ، سرعت، وجود الکل) موجود باشد که در ارزیابی حادثه کمک نماید. 
سرانجام، فردسن و هیرشی اشاره کردند که نظریه آنها نیازمند آن نیست که یک فرد با کنترل شخصی ضعیف برای ارتکاب جرم و جود داشته باشد. در حقیقت ، کنترل شخصی ضعیف به گستره ای متنوع از رفتار ها منجر می شود که جرم ، تنها یکی از آنهاست  بدین خاطر ، آنها بر این باورند که هر عملی برای افزایش میزان کنترل شخصی نه تنها بر جرم تاثیر می گذارد بلکه موجب کاهش دیگر رفتار های اجتماعی نامطلوب( مثلاً وقت گذرانی و پرسه زنی، تهاجم ، حوادث رانندگی و زیاده روی در نوشیدن الکل) می شود. لذا ، هیچ جایگزین برای دیگر اشکال انحراف زمانی که جرم کاهش یافته وجود ندارند. نقایص عمده نظریه خود کنترلی ضعیف 
1-     انسانها به طور طبیعی در حالت منافع شخصی عمل می کنند. 
2-     جامعه پذیری و آموزش برای محدود کردن منافع شخصی انسان و ایجاد خود کنترلی ضروری است. 
3-     فعالیت نامناسب یا ناکافی در پرورش کودک منجر به ویژگی هایی می شود که آنها را به  سطوح ضعیف تر خود کنترلی می کشاند. 
4-     سطوح ضعیف خود کنترلی منجر به بروز تناوب های بالا در کوته مدت و رفتار های لذت جویانه می شود.
5-     جرم یکی از رفتار های گوناگون منافع شخصی است. 
6-     افزایش خود کنترلی منجر به سطوح پایین جرم و همچنین رفتار های مرتبط دیگر می شود. طبقه بندی این نظریه 
نظریه های کنترل اجتماعی ، نظریه های اثبات گرا هستند بدان خاطر که تلاش دارند تا به تشریح رفتار ، اگرچه رفتار انطباقی بپردازند. افزون آنکه شامل رفتار مجرمانه ای می شوند( و در برخی موارد به طور آشکار این مساله را اعلام می کنند)  که باید به وسیله افزایش تاثیر خانواده ، مدرسه ، کلیسا و گروه های  وفادار به قانون، مورد توجه قرار گیرند آنها همچنین به جای تمرکز بر دلایل ساختاری وجود قیود اجتماعی برروی " فرایندی" که به وسیله آن این قیود تضعیف می شوند ، تمرکز می یابند. 
این مساله که آیا نظریه های کنترل اجتماعی اجماع محور یا منازعه محورند ، مساله ای مشکل تر است. این نظریه  ها بر پایه این مفروضه بنا گردیده اند که سرشت انسان یا خنثی است یا از دیدگاه ها بستین شر است. لذا ، منازعه به پدیده ای گریز ناپذیر تبدیل می شود. با این همه، فرضیه وجود یک نظم اخلاقی غالب نظریه های کنترل اجتماعی را به سوی دیدگاهی " اجتماعی" از جامعه سوق می دهند . نظریه های کنترل اجتماعی به طور یک سان، گسترده نظریه کلان جای می گیرند. آنها به جای تشریح ساختار اجتماعی بر مسایل سبب شناسی تمرکز می شوند. در حقیقت، این نظریه ها به جای فرض وجود نظمی ، اخلاقی ، چیزی در باره خود ساختار اجتماعی نمی گویند. در عوض ، آنها در مورد این مساله که چگونه تضعیف تاثیر نهادهای مختلف اجتماعی موجب افزایش رفتار انحرافی در میان افراد می شوند، پیش می روند. 
نظریه خود کنترلی موجود ، شکلی شدید از نظریه کنترل اجتماعی اما پیچ و تابی کمتر است. تمرکز این نظریه بر روی " فرایند" نظم اجتماعی نظم اجتماعی موجود است.این نظریه به تشریح رفتار می گردازد و لذا نظریه ای اثبات گراست. نظریه به سوی نوعی رهیافت نظری خرد نیز می رود زیرا بر آن است که افراد نیازمند درجات مختلف اجتماعی ، به طور یکسان به  به تنظیم پرورش کودک بپردازند، آنگاه می توان استدلال کرد که ضعف خود کنترلی ریشه در ساختار اجتماعی دارد یا به شدت تحت تاثیر آن می باشند. آزمون این نظریه 
نظریه کنترل اجتماعی می توان بهترین نظریه برای تشریح اشکال کمتر جدی بزهکاری باشد. به دلیل وجود زمینه های این نظریه درعرصه مطالعات مربوط به اعترافات شخصی مجرمان که به طور سنتی به اشکال کمتر جدی رفتار مجرمانه متمرکز است، نظریه کنترل اجتماعی به تهترین شکلی برای متعادل کردن بزهکاری افراد کم سن و سال به کار می آید[24] مساله دیگر در مورد رابطه عامل پیوستگی به بزهکاری است. رابطه پیش بینی شده چنین می گوید که هر نوع پیوستپی به دیگران باید موجب کاهش بزهکاری شود. تحقیق شخصی هیرشی به وجود رابطه مثبت میان بزهکاران و دوستان رسید یعنی مجرمان با گروه های دوستان مجرم پیوستگی دارند. دیگران نیز به این مورد اشاره کرده اند[25]. نتایج داده های ویژه 
این نظریه همچنین زمانی که به وسیله داده های چند بخشی آزموده شود ، بهترین نتیجه  را می دهند[26] تعیین تقدم علی ( آنچه که نخست می آید) در داده های میان بخشی، کاری مشکل است، زیرا آنها تنها در یک نقطه از زمان جمعه آوری شده اند. در نتیجه ما نمی دانیم که آیا پیوستگی  یا تعهد، قبل از بزهکاری روی می دهد یا بعد از آن. زمانی که داده های طولی مورد استفاده قرار می گیرد ( داده ها در بیش از یک نقطه زمانی جمع آوری می شوند) ، نظریه همان گونه به جلو نمی رود.[27] به عنوان مثال، لیسکاورید[28]  (1985) چنین گزارش می دهند که تحقیقات طولی ( طول جغرافیایی) آنها بر این دلالت است که پیوستگی های دوستانه بر بزهکاری اثر می گذارد و بزهکاری به نوبه خود بر پیوستگی های مدرسه ای تاثیر گذار است. به بیانی دیگر ، تعضیف قیود اجتماعی ممکن است به جای منتهی شدن به یک سبب به یک بزهکاری منجر شود. البته، مساله ای مشابه در مورد اغلب دیگر نظریه هایی که درباره آن بحث کردیم، به کار می آید. تشریح عمومی جرم 
نظریه کنترل اجتماعی چنان ظاهر می شود که گویی وعده تشریح گسترده ای متنوع از رفتار را داراست. از آنجایی که نظریه کنترل بر شاولده مفروضاتی در باره تمایلات منجرمانه طبقات اجتماعی استوار نیست لذا باید قادر به تشریح بزه و بزهکاری طبقات پایین ، متوسط و بالانیز باشد. هیرشی ، گات فردسن(1987) بیشتر از این نشریه به عنوان تشریح جرم یقه سفید ها استفاده کردند. دیگران بزهکاری طبقه متوسط را ازدیدگاه نظریه کنترل اجتماعی بررسی کرده اند[29]. بلوغ ناشی از جرم 
استفاده مهم دیگر از نظریه ها کنترل اجتماعی تشیح این واقعیت طولانی مشاهده  شده است که اغلب مجرمان، از دل بزهکاری بزرگ می شوند. بدین معنی که به نظر می رسد آنها بدون هیچ دخالتی از سوی دیگران کاملاً در اعمال مجرمانه درگیر می شوند. قطعاً ، این مساله ، ریشه نظریه برچسب زنی است که پیشنهاد می دهد ما مجرمان را به حال خود رها می کنیم ( نظریه " عدم برچسب زنی است که پیشنهاد می دهد ما مجرمان را به حال خود رها می کنیم( نظریه " عدم دخالت افراطی " ادوین شور) . کاراکی و توبی[30]  (1962) در یک تفسیر قدیمی در مورد تاثیر تعهد، با افزایش سن آنها ، افزایش می یابد. نسخه هیرشی نیز بر این است بزرگسالان در تعهد ، با افزایش سن آنها افزایش می یابد. نسخه هیرشی نیز بر این است که تعهد نسبت به اعمال رایج ، بخشی مهم از قیود اجتماعی تلقی می شود. اگر خردسالان وجوانان همگام با رشد خویش به افزایش سطح تعهد خویش ادامه دهند( به کار مشغول شوند، تحصیلات خود را افزایش دهند ، احتمالاً ازدواج کنند) آنگاه نتیجه ، رسیدن به بلوغ در خارج از بزهکاری و جرم است. برنارد[31] (1987) استدلال کرده است که تعهد عامل اصلی برای قیود اجتماعی است که بر تمام عوامل دیگر تاثیر می گذارد. اگر او درست بگوید فرضیه بلاوغ ، بخش مهمی از نظریه کنترل اجتماعی خواهد بود افزون آنکه، بلوغ در فرهنگ ما برای مدت های زیادی به عنوان دوره ای نگریسته شده که دوره خوشی و تفرح است هرچه به سن ما افزوده می شود، زمان تفریح به نفع دنیای کار ، کاهش می یابد. ادغام بادیگر نظریه ها 
بسیاری از جرم شناسان ادغام مفاهیم نظریه کنترل اجتماعی را با دیگر نظریه ها پیشنهاد کرده اند مثلاً کانجر[32] (1976) استدلال می کند که نظریه های کنترل اجتماعیو معمار نظریه یادگیری اجتماعی، سازگاری بسیار زیادی نظریه اش  با نظریه کنترل اجتماعی را مورد قبول قرار می دهد(1985:67) در حال حاضر ، تقریباً همه تلاش ها برای ادغم نظریه ها ف شامل نظریه کنترل اجتماعی می شود.[33] با این همه ، هیرشی (1979) تلاش  برای ادغام نظریه کنترل اجتماعی اش را با دیگر مفاهیم و مدل های نظری رد می کند  او بر این باور است که این نظریه ، توسط این  ای شرایط اساساً عوض خواهد شد. با باور او ، رهیافت ترجیحی ، خلق یک نظریه جدید با دستگاهی از مفروضات دارای به هیم پیوستگی منطقی است. البته ممکن است این استدلال مطرح شود که این مساله، دقیقاً همان چیزی است که او وگات فردسن با نظریه خود کنترلی انجام دادند. هیرشی خود هیچ تفسیری در مورد روابط میان نظریه ابتدایی کنترل اجتماعی و نظریه جاری نداده است.  نظریه خود کنترلی 
ترکیب  تمایل و رخداد در درون یک نظریه ، نشان دهنده تحمل یک نظریه است، این نظریه در حالی که بر تنظیم اجتماعی که برای الگوهای تربیت کودک و حوادث ساختاربندی شده فراهم آمده، تاکید می نماید، دلایل روانشناختی فرصتی زیستم شناختی را در مورد تفاوت های فردی را نیز می پذیرد . از این رو ، این نظریه ، انواعی از منابع مختلف را تحمل کرده و حتی بقیه را همان گونه که رخدادهای رفتاری خشنود کننده می تواند جای جرم را بگیرد، حفظ می کند. با این همه، این مسله می تواند خود ، بزرگترین مشکل این نظریه باشد: پیش بینی جرم نیازمند شناسایی و پیش بینی رخداد های خروجی مانند مصرف مواد مخدر، تهاجم و وقت گذرانی و پرسه زنی است. 
اگر چه انتشار این نظریه به دوره های اخیر باز می گردد، برخی جرم شناسان مسایلی دیگر را نیز یافته اند. مثلاً پالک [34] (1991) اشتباهاتی را در ارتباط با شواهدی که گات فردسن و هیرشی مورد استفاده قرار داده اند. او ادعا می کند که آنها، به راحتی این دلیل را غالب دانستهاند که می تواند نظریه آنها را خراب کند و در عین حال آن را دلیلی " خوب" نامیده اند. او به همراه آکرز(1991) احساس می کند که تعریف جرم بیش از اندازه محدود است و جر مهای فاقد نفع شخصی نیز وجود دارد که در جایی خارج از میدان دید این نظریه قرار دارد. آکرز عقیده دارد که گات فردسن و هیرشی این دیدگاه را  که نظریه آنها در مقابل تمام دیگر نظریه های معاصر در مورد جرم قرار می گیرد، بیش از اندازه بیان کرده اند. در حقیقت ، آکرز بخش بزرگی از نظریه عمومی را سازگار با نظریه یادگیری اجتماعی اش می پندارد. 
همچنین برخی تحقیقات در مورد نظریه خود کنترلی با نتایجی مخلوط اگر چه دارای نتایج حمایت کنند عمومی و جود دارد. خود کنترلی بر طبق این نظیه ، یک ویژگی نسبتاً با ثبات در زندگی فرد است. این نکته ای اس که تحقیقات در مورد آن نامطمئن به نظر می رسد. قطعاً سمپسون ولوب 1992، 1995) نظریه ای از تغیر توسعه ای را در طی دوره زندگی  بر پایه شواهدی مخالف مساله خود کنترلی تهیه کرده اند. نقطه عمده دیگری از این نظریه آن است که این، یک نظریه " عمومی" است . لذا ، این نظریه ، هر رفتاری را که در گستره آن قرار می گیرد تشریح می کنند که ممکن است از شواهد مربوط به دیگر مجرمان ( به ویژه مجرمان " نمونه" جرایم خیابانی) متفاوت باشد. دلالت های سیاسی  
نظریه های کنترل اجتماعی مجموعه ای از سیاست های درست را برای کنترل جرم و خلاف پیشنهاد می کنند. احتمالاً به همین دلیل است که آنها معروف شده اندف با این حال تا کنون شاید سیاست ها یا برنامه هایی که به روشنی از دل مفاهیم کنترل اجتماعی بیرون آمده باشد، وجود ندارد. اما دیدگاه نظری به جرم شناسان امکان اثبات طرح هایی که در اذهان عمومی " دارای معنای خوب می باشد" را داده است. مثال هایی از این طرح ها می تواند شامل برنامه های مدرسه پایه در مورد سرگرم نگه داشتن بچه ها باشد. هرچه آنها در فعالیت هایی متعارف تر درگیر شوند، زمان کمتری برای انجام فعالیت های مجرمانه باقی می ماند. لذا ، برنامه های تفریحی ، گروه های اجتماعی و مسایل ورزشی همگی از نقطه نظر درگیر شدن در فعالیت ها ، طراحی شده است. باشگاههای اجتماعی، باشگاههای H-4  پسران و دختران پیشاهنگ ، و گروه کوچک بیسبال مثال هایی کلاسیک از برنامه هایی است که برای کمک به بچه ها درآموزش ارزش های متعارف ( متعهد شدن) و درگیر شدن در فعالیت های متعارف طراحی شده است. البته مدارس تنها منبع این برنامه نیستند. گروه های مذهبی به ویزه آنهایی که بر ارزش های مهم گروه متمرگز می شوند نیز در این زمنیه سهم دارند. برنامه های YWCA و YMCA  در شهر های بزرگتر مواردی عادی است. 
درطی دو دهه گزشته ف سیاست اجتماعی برای کمک به خرد سالان در مورد خطر تبدیل شدن به مجرم ، به طور دائم از استراتژی هایی مانند برنامه های برداربزرگ/خواهر بزرگ دفاع کرده است. این برنامه ها، یک مدل نقش را با فعالیت های متعارف برای بچه های همرا می نماید. افزون آنکه ، استراتژی هایی برای افزایش ثبات خانواده ظاهر شده ه در میان آنها از برنامه های مربوط به والدین می توان یاد کرد. سرانجام ، در رهیافتی که بر فعالیت های اجتماعی ، نگهداشتن بچه ها در مدرسه یا پیشبرد مهارت های مدرسه ای تاکید می کند یا ارزش های " شیوه امریکایی" را مورد بیان قرار می دهد، با نظریه های کنترل اجتماعی سازگار است. نظریه و سیاست خود کنترلی 
گات فردسن و هیرشی (275-255:1990) در مقابل بسیاری از مسایل نظری ارائه شده ، به روشنی به بیان دلالت های سیاستی می پردازند. نخست ، آنها بر این باورند که از دیدگاه این نظریه ، برخی از سیاست های موجود ، بی فاید ه هستند. تغیرات کوتا مدت در نرخ های دستگیری یا طولانی شدن احکام ، به طور اساسی بر روی تخمین های پیامد های اثر نمی گذارد. دوم، برنامه هایی که به دلایل فرضی بزهکاری مانند وقت گذرانی حمله می کنند، به کاهش جرم نخوهد انجامید، زیراهم وقت گذرانی و هم بزهکاری، نشانه هایی از خود کنترلی ضعیف است. سوم، حمله به جرم از طریق کاهش فقر یادیگر بیماری های اجتماعی که گمان می رود مردم به سوی ارتکاب جرم رهنمون می شود، دارای تاثیر نخواهند بود، زیرا این موارد به " انگیزه های قوی برای ارتکاب جرم" نمی انجامد(1990:256) . 
سیاست هایی که نظریه خود کنترلی ضعیف از آنها دفاع می کند شامل برنامه هایی برای اجتماعی کردن دقیق کودگان در طی 6 تا 8 سال اول زندگی است. قطعاً گات فردسن و هیرشی به طور روشن اشاره می کنند که " سیاست های منتهی به افزایش توان نهاد های خانوادگی  برای اجتماعی کردن بچه ها تنها سیاست های بلند مدت و اقع گرایانه با توان بالقوه برای کاهش اساسی جرم" است (273-272:1990) . با این همه ، منظورآنها از نهاد های خانوادگی ، ضرورتاً خود خانواده سنتی نیست. تاکید بالقوه برنامه شامل مواردی همچون آموزش والدین ، اقا دیسبلین در کودکان، و آموزش مسولیت است. کاری مشکل است. احتمالاً مهمترین جهت گیری در اینجا ، در مفاهیم طراحی محیط همرا با تغیراتی که ارتکاب جرم را مشکل می کند ، یافت می شود. خلاصه 
نظریه کنترل اجتماعی با همه معروفیت و اعتبار اخیرش ، نظریه ای نو نیست. افزون آنکه این نظریه ، احتمالاً یک رهیافت نظری بسیار نزدیک به مفهوم رایج در باره دلیل مجرم شدن افراد است. اینکه یک نفر اعتقاد داشته باشد که فرد به دلیل معاشرت با دوستان ناباب ، تربیت نادرست خانوادگی، کمبود عقاید مذهبی یا کمبود تحصیلات، مجرم می شود ، به هر حال نظریه کنترل اجتماعی می تواند  منعکس کنند این عقیده باشند. افزون آنکه از نظر بوم شناسان ، این نظریه شامل اجزا مربوط به نظریه های نابسامانی اجتماعی ، معاشرت ترجیحی و نابهنجاری است که آن را برای جرم شناسانی که نسبت به پذیرش نظریه های  منازعه بی میل بوده اند، جذاب جلوه دهد. 
خلاصه آنکه ، نظریه کنترل اجتماعی، دیدگاهی را در مورد سرشت انسان بر می گزیند که بر آن اساس ، انحراف به عنوان پدیده طبیعی تلقی می شود( که موجب می شود تا این نظریه از این جهت شبیه نظریه بر چسپ زنی شود). سپس ، مساله انطباق ، به یک سوال واقعی ارزشمند برای تشریح تبدیل می شود. نظریه کنترل احتماعی با ارائه یک نظم اخلاقی یا یک چارچوب متعارف از جامعه ، نهادهای اجتماعی مشترک را که به تقویت قیود می پردازند مورد توجه قرار می دهند. زمانی که این نهادها به هر دلیلی تضعیف شدند، قیودی که فرد را به نظم اجتماعی گره می زنند نیز تضیف می شوند . این ک قیود تضعیف شده به طور  خودکاردرجه ای  بالاتر از انحراف را موجب می گردند. نقاط عمده در رهیافت نظریه عمومی کنترل اجتماعی 
1-     حفظ خود و رسیدن به خشوندی ویژگی های سرشت انسان است. از این رو ، رفتار انسان ، رفتار ی به سوی " منفعت شخصی " است. 
2-     رفتار انسان باید در راستای منافع همگان محدود و تنظیم شود. 
3-     قواعد و مقررات برای زندگی در یک جامعه شامل نظم اخلاقی می باشد. 
4-     انسانها ، مقید به نظمی اخلاقی هستند که با جامعه پذیری دوران کودکی  آغز می شود بعد ها از خلال نهادهای جامعه ادامه می یابد. 
5-     قیود مربوط به نظم اجتماعی شامل عواملی است که انطباق را حفظ و تقویت می کند. 
6-     عوامل مربوط به قیود شامل پیوستگی به افراد و نهاد های مهم، تعهد نسبت به سرمایه گذاری در جامعه عبادی موجب دخالت  در فعالیت های  عادی و  اعتقاد به ارزش های  اجتماعی می شود. 
7-     این عوامل در درجات مختلفی ظاهر می شوند. افراد بر اساس ضعیف شدن یا  نبود این عوامل ، دارای آزادی بیشتری برای دنبال کردن منافع شخصی و رفتار انحرافی هستند. کلام آخر: جهت گیری های موجود و دلات سیاستی 
جهت گیری های موجود، محققان جرم شناسی ، ساعت های زیادی را صرف آمون نظریه های کنترل اجتماعی ، مخصوصاً نسخه مربوط به هیرشی کرده اند. در حقیقت نظریه کنترل اجتماعی بیشترین نظریه بررسی شده در جرم شناسی است به ویژه بدان  دلیل که خود هیرشی این نظریه را در ارتباط با نتایج تحقیقش ارائه نمود. نکات این نظریه نسبتاً مستقیم و قابل آزمون هستند . با آنکه نتایج تحقیق کاملاً روشن نیستند، اما مسایل گوناگونی ، ظاهر شده است. 
   
  منابع: 
  
1.     جرم شناسی نظری (گذری بر نظریه های جرم شناسی) 
        نویسنده: جرج ولد توماس برنارد جفری اسنیپس 
         مترجم: علی شجاعی 
  
2.     نظریه های جرم شناسی 
نویسنده : فرانک پی. ویلیامز ماری لین دی. مک شین 
مترجم : دکتر حمید رضا ملک محمدی 
  
3.     درآمدی برجرم شناسی 
    نویسنده: راب وایت، فیونا هینس 
    مترجم:   میر روح الله صدیق 
  
4.     آسیب شناسی اجتماعی(جامعه شناسی انحرافات اجتماعی) 
  
     نویسنده: دکتر رحمت الله صدیق سروستانی 
  
5.     جرم شناسی    نویسنده دکتر علی حسین نجفی ابرندآبادی 
تهیه و تنظیم: امیرحسن نیازپور 
http://asibha.mcls.gov.ir/fa/news/31633       . 6      
               تنظیم و تلخیص: فریبا موسوی، رئیس گروه مواد مخدرو روان گردان ها،دفتر امور آسیب های اجتماعی، معاونت رفاه اجتماعی. 
  
  
7.                کتاب  پیوند با مدرسه 
 نویسنده دکتر علی رضایی شریف 
  
 [1] آسیب شناسی اجتماعی (جامعه شناسی انحرافات اجتماعی)، دکتر رحمت الله صدیق سروستانی ص 21-27 
[2] Empey, 1978 
[3] Hirshi, 1969:10 
[4] Hresham Sykes and David Matza 
[5] Albert Reiss 
[6] Walter Reckless 
[7] Sykes and Matza 
[8] F.Ivan Nye 
[9] Williams, 1984 
[10] Vold and Bernard, 1986:247 
http://asibha.mcls.gov.ir/fa/news/31633[11]تنظیم و تلخیص: فریبا موسوی، رئیس گروه مواد مخدرو روان گردان ها،دفتر امور آسیب های اجتماعی، معاونت رفاه اجتماعی. 
[12] کتاب پیوند با مدرسه،دکتر علی رضایی شریف 
[13] نظریه های جرم شناسی مولف: فرانک پی . ویلیامز ماری لین دی. مک شنی : ترجمه داکتر حمید رضا ملک محمدی دانشیار دانشگاه تهران صحفه 199 
[14] جرم شناسی نظری( گذری بر نظریه های جرم شناسی) جرج ولد توماس برنارد جفری اسنیپس. ترجمه ی علی شجاعی با مقدمه دکتر محمد آشوری استاد دانشگاه تهران ص 274-278 
[15] همان اثر - ص 287-288 
[16] -Simon Dinitz 
  
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد