شناسنامه
بر اساس قانون، تغییر مطالبی که در دفاتر سجل احوال ثبت شده است ممکن نیست مگر به موجب حکم محکمه. از نظر مقنن، اصل بر عدم امکان تغییر سن است و استثنائاً تغییر آن پذیرفته شده است.
شرایط تغییر تاریخ تولد تغییر سن تنها برای یک بار در طول عمر فرد پذیرفته می شود.
اختلاف میان سن واقعی و سن مندرج در شناسنامه باید بیش از 5 سال باشد.
اختلاف سن باید به تأیید کمیسیون مقرر در ماده برسد. یکی از اعضای کمیسیون
مذکور، پزشک منتخب است که با توجه به اینکه علم پزشکی میتواند در شناخت
واقعی سن فرد کمککند، نشاندهنده این است که مقنن لازم میداند 5 سال
اختلاف با واقع منطبق باشد.
مرجع صالح جهت تغییر سن فرد متقاضی
برای اصلاح تاریخ تولد باید به دبیرخانه کمیسیون تشخیص سن اداره ثبت احوال
محل صدور شناسنامه خود مراجعه کند. تاریخ تشکیل جلسه رسیدگی توسط دبیرخانه
کمیسیون تشخیص سن محل صدور شناسنامه به متقاضی ابلاغ میشود و وی موظف است
در وقت تعیین شده به کمیسیون تشخیص مراجعه کند.
اختلاف میان سن واقعی و سن مندرج در شناسنامه باید بیش از 5 سال باشد
در صورت عدم حضور متقاضی اگر پرونده برای اظهارنظر آماده باشد، کمیسیون
تصمیم لازم را اتخاذ کرده و در غیر این صورت درخواست وی رد میشود؛
بنابراین خواهان میتواند درخواست مجدد خود را به کمیسیون تسلیم
کند.کمیسیون میتواند در صورت لزوم، صاحب سند را جهت معاینه و تعیین سن به
پزشکی قانونی معرفی کند و تصمیم کمیسیون تشخیص سن نیز قابل اعتراض نخواهد
بود. در صورت عدم موافقت کمیسیون با تغییر تاریخ تولد صاحب سند, درخواست
مجدد فرد متقاضی پذیرفته نخواهد شد. مرجع صالح جهت پذیرش امکان تصحیح یا
ابطال این اسناد، هیئت حل اختلاف و دادگاه دانسته می باشد.
.
اهداف کلی آیین دادرسی کیفری
در مورد هدف آیین دادرسی کیفری میتوان چهار برداشت را از یکدیگر تفکیک
کرد که در طول زمان به هم افزوده شدهاند: برداشت عینی کلاسیک، برداشت
ذهنی مکتب تحققی، برداشت الهام گرفته از جرمشناسی واکنش اجتماعی و
جرمشناسی بزهدیدهشناختی و چهارم، برداشت نامتجانس کنونی.
بنابراین هرگاه عمل ارتکابی از لحاظ قوانین و مقررات جرم شناخته شود دادسرا باید بزهکار را تحت تعقیب قرار دهد.
طرفداران سیستم قانونی بودن تعقیب معتقدند ارفاق به بزهکار و عدم تعقیب
برخی از جرایم، امنیت قضایی را به مخاطره میاندازد. به عقیده آنان هر جرمی
باید تحت تعقیب قرار گیرد تا قاطعیت اجرای مجازات به هیچ عنوان متزلزل
نشود.
تعقیب در قوانین ایران
در اکثر کشورهای دنیا
دادستان بهعنوان رییس دادسرا عهدهدار چنین وظیفه مهم وخطیری است و تعقیب
کیفری بزهکاران و به حرکت در آوردن چرخهای عدالت کیفری علیالخصوص در
جرایم عمومی به عهده او واگذار شده است. اصل بر این است که دادستان به محض
اطلاع از وقوع جرم مکلف است شخصاً دعوای عمومی را تعقیب یا با ارجاع امر به
بازپرس دستور تعقیب امر جزایی را صادر کند. تکلیف و الزام دادستان به
تعقیب امر جزایی تحت عنوان قاعده قانونی بودن تعقیب شناخته شده است. براساس
این سیستم به جریان انداختن تعقیب و اقامه دعوای عمومی علیه مجرم از هر
درجهای که باشد مطلقاً به میل و اراده دادستان گذاشته نشده است، بلکه
دادستان به نمایندگی از جامعه در صورت وقوع جرم ووجود دلایل علیه بزهکار،
ملزم به تعقیب امر کیفری است. از آنجا که دادستان صاحب حق تعقیب محسوب
نمیشود بلکه فقط موظف به اعمال آن است به این ترتیب اختیاراتش محدود است و
نمیتواند مثل شاکی خصوصی با صلح وسازش از تعقیب کیفری متهم انصراف دهد.
در کشور ما تعقیبی که از طرف دادستان شروع شده است جز به موجب قانون
موقوف نمیشود. با وجود این ماده 4 قانون تسریع دادرسی و اصلاح قسمتی از
قوانین آیین دادرسی کیفری و کیفر عمومی مصوب 1352 که به عنوان ماده 40 مکرر
به قانون آیین دادرسی کیفری سابق اضافه شد، به دادسرا اجازه داده بود در
صورت حصول برخی شرایط تعقیب کیفری متهم را معلق کند. در سال 1356 ماده 22
قانون اصلاح پارهای از قوانین دادگستری با اصلاحاتی جایگزین ماده مزبور
شود.
نهاد تعلیق تعقیب تاسیس حقوقی جدیدی است که از سال 1352 به این
طرف در کشور ما متداول شده است، به موجب ماده 22 قانون اصلاح پارهای از
قوانین دادگستری(مصوب 25/3/1356) «در کلیه اتهامات از درجه جنحه به استثنای
جنحههای باب دوم قانون مجازات عمومی هرگاه متهم به ارتکاب جرم اقرار
نماید دادستان رأساً میتواند تا اولین جلسه دادرسی با احراز شرایط زیر
تعقیب کیفری او را با رعایت تبصرههای 1 و 2 ماده 40 مکرر قانون تسریع
دادرسی و اصلاح قسمتی از قوانین آیین دادرسی کیفری و کیفر عمومی معلق
سازد. اقرار متهم حسب محتویات پرونده مقرون به واقع باشد، متهم سابقه
محکومیت کیفری مؤثر نداشته باشد و شاکی یا مدعی خصوصی در بین نبوده یا
شکایت خود را استرداد کرده باشد.»
ماده یادشده به موجب ماده 570 قانون
آیین دادرسی کیفری جدید نسخ صریح شده است. همچنین در ماده 81 قانون آیین
دادرسی کیفری جدید آمده است «در جرایم تعزیری درجه شش، هفت و هشت که مجازات
آنها قابل تعلیق است، چنانچه شاکی وجود نداشته، گذشت کرده و یا خسارت
وارده جبران گردیده باشد و یا با موافقت بزهدیده، ترتیب پرداخت آن در مدت
مشخصی داده شود و متهم نیز فاقد سابقه محکومیت موثر کیفری باشد، دادستان
میتواند پس از اخذ موافقت متهم و در صورت ضرورت با اخذ تامین متناسب،
تعقیب وی را از شش ماه تا دو سال معلق کند.»
شرایط صدور قرار تعلیق تعقیب
باید در این باره به این نکته نیز اشاره کرد که صدور قرار تعلیق تعقیب
شرایطی دارد که در صورت احراز شدن آنها این قرار صادر میشود. با توجه به
متن ماده قانونی میتوان گفت که صدور قرار تعلیق تعقیب شرایطی دارد که مورد
نخست آن این است که تعلیق تعقیب تنها در جرایم تعزیری درجه شش، هفت و هشت
مذکور در ماده 19 قانون مجازات اسلامی که مجازات آنها قابل تعلیق است
امکانپذیر است؛ بنابراین در حدود و قصاص و دیات نمیتوان قرار تعلیق تعقیب
صادر کرد.
وجود نداشتن شاکی یا گذشت او را شرط دوم میباشد شرط سوم
این است که شاکی خسارت واردشده را جبران کرده باشد یا با موافقت بزهدیده،
ترتیبی برای پرداخت آن در مدت مشخصی فراهم کند.
شرط چهارم نیز این است
که متهم سابقه محکومیت کیفری موثر نداشته باشد. محکومیت موثر، محکومیتی
است که محکوم را به تبع اجرای حکم، بر اساس ماده 25 قانون مجازات اسلامی از
حقوق اجتماعی محروم میکند. (تبصره ماده 40 قانون مجازات اسلامی) بنابراین
سابقه محکومیت کیفری غیرموثر مانع صدور قرار تعلیق تعقیب نیست. هرگاه در
مدت قرار تعلیق تعقیب معلوم شود که متهم دارای سابقه محکومیت کیفری موثر
است، قرار مزبور فوراً بهوسیله مرجع صادرکننده لغو و تعقیب از سرگرفته
میشود. مدتی که تعقیب معلق بوده، جزو مدت مرور زمان محسوب نمیشود.
مرجع صدور قرار تعلیق تعقیب را که دادستان است، شرط بعدی مییباشد. البته
بازپرس نیز میتواند در صورت وجود شرایط قانونی تعلیق تعقیب را از دادستان
درخواست کند، ولی بهنظر میرسد خودش حق صدور این قرار را ندارد.
جلب
رضایت و موافقت متهم توسط دادستان نیز جزو شروط است، دادستان پس از اخذ
موافقت متهم، در صورت ضرورت با اخذ تامین متناسب میتواند اقدام به صدور
قرار کند. مدت زمان تعلیق تعقیب به توجه به نص قانون از شش ماه تا دو سال
است؛ بنابراین دادستان نمیتواند تعقیب کسی را برای بیش از دو سال معلق
کند.
بنابراین به نظر میرسد که این شرایط باید تواماً وجود داشته باشد
و هرکدام جزو سبب هستند در نتیجه به استناد قانون «المرکب ینتفی بانتفاء
احد اجزائه» فقدان هر یک از آنها مانع صدور قرار تعلیق تعقیب خواهد بود.
تعقیب در زمان تعلیق
در صورتی که متهم در مدت تعلیق، به اتهام ارتکاب یکی از جرایم مستوجب حد،
قصاص یا تعزیر درجه هفت و بالاتر مورد تعقیب قرار گیرد و تعقیب وی منتهی
به صدور کیفرخواست شود یا دستورهای مقام قضایی مذکور در ماده 81 را اجرا
نکند، قرار تعلیق، لغو و با رعایت مقررات مربوط به تعدد، تعقیب وی ادامه
خواهد یافت. در این باره مدتی که تعقیب معلق بوده است، جزو مدت مرور زمان
محسوب نمیشود.
وی میگوید: چنانچه متهم از اتهام دوم تبرئه شود، دادگاه قرار تعلیق را ابقا میکند.
قرار تعلیق تعقیب در دفتر مخصوصی در واحد سجل کیفری ثبت میشود و در صورتی
که متهم در مدت مقرر، ترتیبات مندرج در قرار را رعایت نکند، تعلیق لغو
خواهد شد، در بیشتر موارد، پروندههای کیفری در دادسرا طرح دعوا میشود،
اما در برخی مواردی که به موجب قانون باید پرونده به طور مستقیم در دادگاه
مطرح شود، دادگاه نیز میتواند مقررات تعلیق تعقیب را اعمال کند.
قرار تعلیق تعقیب، ظرف مدت ده روز پس از ابلاغ، قابل اعتراض در دادگاه صالح است.
انواع چک:
چک عادی: چکی است که اشخاص عهده بانکها به حساب جاری خود صادر و دارنده آن تضمینی جز اعتبار صادرکننده آن ندارد.
چک تأیید شده: چکی است که اشخاص عهده بانکها به حساب جاری خود صادر و توسط بانک محال علیه پرداخت وجه آن تأیید می شود.
چک تضمین شده: چکی است که توسط بانک به عهده همان بانک به درخواست مشتری صادر و پرداخت وجه آن توسط بانک تضمین می شود.
چک مسافرتی: چکی است که توسط بانک صادر و در وجه آن در هر یک از شعب آن بانک توسط نمایندگان و کارگزاران آن پرداخت می گردد.
چک برای این که از طرف بانک قابل وصول باشد، باید دارای شرایط زیر باشد:
- محل صدور(شامل نام بانک و شعبه و کد شعبه که توسط بانک نوشته می شود)
- تاریخ صدور(که توسط صادرکننده نوشته می شود)
- امضا صادرکننده چک(با امضای وی در بانک باید مطابقت داشته باشد.)
- مبلغ چک و نام شخصی که چک در وجه او صادر شده است.
* مزایای چک:
چک در مقایسه با سایر اسناد تجاری مانند سفته و برات از امتیاز و اعتبار
بیشتری برخوردار است و حتی قانونگذار برای صادرکننده چک بلامحل مجازات
کیفری حبس تعیین کرده است.
* صدور قرار تامین خواسته:
یکی از مزایای چک امکان صدور قرار تامین خواسته بدون پرداخت خسارت احتمالی
است. تأمین در لغت به معنای ایمن کردن، حفظ کردن، امن کردن و غیره آمده
است. تأمین خواسته یکی از تدابیر احتیاطی است که به وسیله آن، خواهان، عین
خواسته یا معادل آن را از اموال خوانده تا پایان دادرسی به حیطه توقیف
درآورده از نقل و انتقال آن جلوگیری میکند تا طلب خود را وصول نماید.
قرار تامین خواسته، با رعایت شرایطی به چک تعلق خواهد گرفت. تامین خواسته،
یعنی این که شخص خواهان بتواند در ابتدای دادرسی و قبل از گرفتن حکم قطعی
علیه خوانده اموال او را در حدود طلب، توقیف نماید، تا هم خیالش از بابت
اجرای حکم در پایان دعوا آسوده باشد و هم جلوی سوءاستفاده احتمالی خوانده و
انتقال اموال به قصد فرار از دین را بگیرد.
شرایط صدور قرار
تامین خواسته در خصوص چک عبارت است از: چک باید در مهلت قانونی از تاریخ
سررسید برگشت شود. این مهلت قانونی مطابق ماده 315 قانون تجارت، 15 روز از
تاریخ سررسید برای چکهایی است که در همان مکانی که صادر شده است باید
پرداخت شود و 45 روز از تاریخ سررسید برای چکهایی است که از یک نقطه ایران
به نقطه دیگر صادر شده باشد.
ماده 315 قانون تجارت: اگر چک در
همان مکانی که صادر شده است باید تادیه گردد، دارنده چک باید در ظرف 15 روز
از تاریخ صدور وجه آن را مطالبه کند و اگر از یک نقطه به نقطه دیگر ایران
صادر شده باشد، باید در ظرف 45 روز از تاریخ صدور چک مطالبه شود.
اگر دارنده چک در ظرف مواعد مذکوره در این ماده پرداخت وجه آن را مطالبه
نکند، دیگر دعوی او بر علیه ظهرنویس مسموع نخواهد بود و اگر وجه چک به سببی
که مربوط به محال علیه است از بین برود، دعوی دارنده چک بر علیه صادرکننده
نیز در محکمه مسموع نیست.
همچنین تامین خواسته باید حداکثر تا یک
سال از تاریخ برگشت چک انجام پذیرد. هر چند این موضوع تصریح قانونی ندارد،
اما رویه قضایی به آن تمایل دارد. بر این اساس صدور قرار تامین خواسته،
بدون تودیع خسارت احتمالی الزامی است. اما اگر یکی از شرایط رعایت نشده
باشد، صدور قرار تامین خواسته، منوط به تودیع مبلغی تحت عنوان خسارت
احتمالی (معمولا بین 10 تا 15 درصد مبلغ چک) خواهد بود.
* مراجعه به ظهر نویس:
یکی از امتیازات چک حق مراجعه به ظهرنویس است. دارنده چک باید طبق
مهلتهای ماده 315 قانون تجارت (15 روز و یا 45 روز) چک را برگشت نماید و
همچنین به موجب مواد 286 و 249 قانون تجارت، ظرف مدت یک سال از تاریخ
برگشت چک علیه ظهرنویس اقدام به تقدیم دادخواست حقوقی نماید. در این صورت
ظهرنویس با صادرکننده چک متضامنا مسوول پرداخت کل وجه چک هستند.
* خسارت تاخیر تادیه:
یکی دیگر از امتیازات چک، تعلق خسارت تاخیر تادیه در صورت دیر کرد در
پرداخت آن است. خسارت تأخیر تأدیه زیانی است که در اثر خودداری مدیون از
ادای دین مالی خود به طلبکار در زمان مقرر، به این شخص وارد میشود. این
خسارت در صورتی به چک تعلق میگیرد که اولا چک برگشت شده باشد و ثانیا
پرداخت خسارت تاخیر تادیه، در دادخواست خواسته شده باشد.
مطابق
مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام، تاریخ آغاز تعلق خسارت تاخیر تادیه تاریخ خود
چک است نه تاریخ برگشت آن. حال آن که در اسناد تجاری دیگر، مثل سفته و
برات یا رسید عادی طلب، زمان آغاز تعلق این خسارت تاریخ واخواست، مطالبه یا
دادخواست است. این امر باعث میشود که خسارت تاخیر تادیه بیشتری به چک
تعلق بگیرد. ( کد خبر 30743103 )
افزایش مبادلات اقتصادی، ضعف
قانون و نهادهای نظارتی، تضعیف اخلاق و مشکلات اقتصادی از جمله عواملی است
که موجب افزایش برگشت خوردن چک ها در سال های اخیر شده است.
بر اساس آمارهای موجود، روزانه 18 هزار برگ چک در ایران برگشت زده می شود که تاثیر منفی اقتصادی و اجتماعی آن زیاد است.
* صدور چک های بلامحل:
'مجید ابهری' مشاور کمیسیون اجتماعی مجلس اوایل اردیبهشت سال جاری با
اعلام این که روزانه 18 هزار برگ چک در بانکهای کشور برگشت می خورد افزود:
در سال 84 آمار چکهای برگشتی سه میلیون و 500 هزار، در سال 88 این آمار به 5
میلیون و در سال جاری آمار چکهای برگشتی به پنج میلیون و 500 هزار عدد
افزایش یافته است.
بر اساس قانون، وجه چک بلامحل را به سه طریق
طرح شکایت کیفری، طرح اجرای ثبت و از طریق طرح دعوی حقوقی، میتوان از طریق
مراجع قضایی و قانونی مطالبه کرد.
همچنین قانونگذار مسئولیت کیفری برای صادرکننده چک بلامحل تعیین کرده است در ذیل می آید.
چک بلامحل یا چک پرداخت نشدنی، چکی است که بانک به یکی از علل قانونی از
جمله این که صادرکننده آن پول یا اعتبار نزد محال علیه چک نداشته باشد، آن
را پرداخت نمی کند.
اگر پس از تاریخ صدور چک وجه آن را بردارد یا کمتر از مبلغ چک محل داشته باشد باز هم آن چک بی محل به شمار میرود.
مطابق ماده 4 قانون چک، هرگاه وجه چک به علتی از علل مندرج در ماده 3
پرداخت نگردد، بانک مکلف است در برگ مخصوصی که مشخصات چک و هویت و نشانی
کامل صادرکننده در آن ذکر شده باشد، علت یا علل عدم پرداخت را صریحا قید و
آن را امضا و مهر نموده و به دارنده چک تسلیم نماید.
در برگ مزبور باید مطابقت امضا صادرکننده با نمونه امضا موجود در بانک و یا عدم مطابقت آن از طرف بانک تصدیق شود.
همچنین بانک مکلف است، به منظور اطلاع صادرکننده چک فورا نسخه دوم این برگ
را به آخرین نشانی صاحب حساب که در بانک موجود است ارسال دارد. در برگ
مزبور باید نام و نام خانوادگی و نشانی کامل دارنده چک نیز قید گردد.
به موجب ماده (11) قانون صدور چک، مهلت شکایت کیفری علیه صادرکننده چک 2
دوره 6 ماهه میباشد. منظور از این دو دوره، ابتدا حداکثر تا 6 ماه پس از
تاریخ صدور چک است که دارنده چک میتواند آن را برگشت زده و گواهی عدم
پرداخت دریافت کند.
پس اگر در این مدت، دارنده چک آن را به بانک
ارائه نداده و مقدمات شکایت را فراهم نکند، این مهلت از بین میرود و دیگر
قابل تعقیب کیفری نیست. 6 ماه دوم از تاریخ صدور گواهی عدم پرداخت است،
بدین منظور که اگر دارنده چک در مهلت 6 ماه پس از تاریخ صدور، چک را به
بانک برده و در صورت نبود وجه نقد در حساب، آن را برگشت زده و گواهی عدم
پرداخت از طرف بانک صادر شود، از این تاریخ وی نیز 6 ماه فرصت دارد تا
شکایت کیفری خود را علیه صادرکننده چک در محاکم دادگستری طرح نماید.
چنانچه دارنده چک در مهلتهای یاد شده، اقدامی نکند، دیگر امکان شکایت
کیفری و محکوم کردن صادرکننده چک به مجازاتهای قانونی، وجود ندارد و
میتوان از طریق طرح دعوای حقوقی و تقدیم دادخواست به دادگاه صالح، وجه چک و
خسارتهای وارده را مطالبه نماید.
به موجب ماده 13 اصلاح قانون صدور چک سال 1382(قانون حاکم فعلی)، در موارد زیر صادرکننده چک قابل تعقیب کیفری نیست:
الف- در صورتی که ثابت شود چک سفید امضا داده شده باشد.
ب- هر گاه در متن چک وصول وجه آن منوط به تحقق شرطی شده باشد.
ج- چنانچه در متن چک قید شده باشد که چک بابت تضمین انجام معامله و یا تعهدی است.
د- هر گاه بدون قید در متن چک ثابت شود که وصول وجه آن منوط به تحقق شرطی بوده یا چک بابت تضمین انجام معامله یا تعهدی است.
ه- در صورتی که ثابت شود چک بدون تاریخ صادر شده و یا تاریخ واقعی صدور چک مقدم بر تاریخ مندرج در متن چک باشد.
بار اثبات این که چک صادره وعده دار می باشد و به روز نیست در دادسراها به
عهده کسی است که چک را صادر نموده است. به علت این که در فرض قانونی این
است که چک به روز صادر و تحویل مشتری یا خریدار شده است.
طرف
مقابل باید ثابت کند چک را در تاریخ صدور آن به طرف دیگر تحویل نداده است و
قبل از آن بوده است تا بتواند از جنبه کیفری آن رهایی پیدا کند که اثبات
این مسئله به وسیله رسیدگی متن در مورخ تحویل چک و یا رسید فاکتور جنس و یا
به وسیله شهود امکان پذیر است که قبول آن بسته به نظر مرجع رسیدگی کننده
دارد.
بر اساس ماده 18 قانون چک مصوب 1382؛ مرجع رسیدگی کننده
جرائم مربوط به چک بلامحل، از متهمان در صورت توجه اتهام طبق ضوابط مقرر در
ماده (134) قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب(در امور کیفری)
مصوب 28 شهریور 1378 کمیسیون امور قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی، حسب
مورد یکی از قرارهای تامین کفالت یا وثیقه(اعم از وجه نقد یا ضمانت نامه
بانکی یا مال منقول و غیر منقول) اخذ مینماید.
در ماده 132 قانون
آیین دادرسی کیفری آمده که به منظور دسترسی به متهم و حضور به موقع وی در
موارد لزوم و جلوگیری از فرار یا پنهان شدن یا تبانی با دیگری، قاضی مکلف
است پس از تفهیم اتهام به وی یکی از قرارهای تامین کیفری زیر را صادر
نماید:
1ـ التزام به حضور با قول شرف
2ـ التزام به حضور با تعیین وجه التزام و در صورت استنکاف تبدیل به وجه الکفاله
3ـ اخذ کفیل با وجه الکفاله
4ـ اخذ وثیقه
5ـ بازداشت موقت با رعایت شرایط مقرر در این قانون.
ماده 134 قانون آیین دادرسی کیفری: اخذ تامین باید با اقلیت جرم، شدت
مجازات، دلایل و اسباب اتهام، احتمال فرار متهم، از بین رفتن آثار جرم و
سابقه متهم و وضعیت مزاج و سن و حیثیت او متناسب باشد.
در مجموع
تشخیص این که چه نوع قراری باید برای متهم صادر شود از اختیارات قاضی است و
در قانون برای آن ضابطهای تعیین نشده است و به اختیار قاضی گذاشته شده
است.
* مجازات صدور چک بلامحل:
مجازات صادرکننده چکهای بلامحل که مشمول تعقیب کیفری هستند، مطابق ماده 7 قانون صدور چک اصلاحی سال 1382 عبارت است از:
الف) چنانچه مبلغ مندرج در متن چک کمتر از 10 میلیون ریال باشد، به حبس تا حداکثر 6 ماه محکوم خواهد شد.
ب) چنانچه مبلغ مندرج در متن چک از 10 میلیون ریال تا 50 میلیون ریال باشد، از 6 ماه تا یک سال حبس محکوم خواهد شد.
ج) چنانچه مبلغ مندرج در متن چک از 50 میلیون ریال بیشتر باشد، به حبس از
یک سال تا 2 سال و ممنوعیت از داشتن دسته چک به مدت 2 سال محکوم خواهد داشت
و در صورتی که صادرکننده چک اقدام به اصدار چکهای بلامحل نموده باشد،
مجموع مبالغ مندرج در متون چکها ملاک عمل خواهد بود.
همچنین ماده
10 قانون چک اعلام میدارد: که هر کس با علم به بسته بودن حساب بانکی خود،
چک صادر نماید به حداکثر مجازات مندرج در ماده (7) محکوم میشود.
بر اساس ماده 9 قانون چک، در صورتی که صادرکننده چک قبل از تاریخ شکایت
کیفری وجه چک را نقدا به دارنده آن پرداخته یا با موافقت شاکی خصوصی ترتیبی
برای پرداخت آن داده باشد، یا موجبات پرداخت آن را در بانک محل علیه فراهم
نماید قابل تعقیب کیفری نیست.
در مورد اخیر بانک مذکور مکلف است
تا میزان وجه چک حساب صادرکننده را مسدود نماید و به محض مراجعه دارنده و
تسلیم چک وجه آن را به پردازد.
بر اساس قانون، مواردی که میتوان
دستور عدم پرداخت را صادر کرد عبارتند از، اعلام مفقودی، سرقت، جعل،
کلاهبرداری و خیانت در امانت یا به دست آوردن از راههای دیگر مجرمانه
باشد.
هر گاه اثبات شود که صادرکننده چک بیاساس دستور عدم
پرداخت را صادر کرده است، علاوه بر پرداخت وجه به مجازاتهایی از قبیل
حبس، جزای نقدی و پرداخت کلیه خسارت وارد شده به دارنده چک محکوم میشود.
* مطالبه وجه چک از طریق مراجع ثبتی:
اگر دارنده چک بلامحل به هر دلیل نخواهد یا نتواند از جنبه کیفری چک
استفاده نماید راه دریافت وجه چک بر او بسته نیست و در این صورت دو راه
دیگر برای دریافت وجه چک وجود دارد، اقدام از طریق اجرای ثبت، اقامه دعوای
حقوقی در دادگاه عمومی حقوقی یا شورای حل اختلاف.
با توجه به این
که مطابق ماده (2) قانون صدور چک 'چک در حکم سند لازم الاجراست' دارنده
چک، بلامحل می تواند از طریق مراجعه به اجرای ثبت برای وصول وجه چک اقدام
کند و بر این اساس برای چک اجراییه پیشبینی شده است.
دارنده چک
پس از مراجعه به بانک و اطلاع از غیرقابل پرداخت بودن چک، با دریافت
گواهینامه عدم پرداخت برای صدور اجراییه، عین چک را به انضمام گواهینامه
مبنی بر مطابقت امضای چک با نمونه موجود آن در بانک که از سوی بانک صادر
میشود، به اجرای ثبت اسناد محل تسلیم و تقاضای صدور اجراییه میکند.
قبل از صدور اجراییه، متقاضی باید مبلغ حقالاجرا را در صندوق اجرای ثبت
تودیع نموده و نیز اقدام به معرفی اموال متعلق به صادرکننده چک به غیر از
مستثنیات دین کند.
مستثنیات دین عبارت است: یک باب منزل، یک دستگاه اتومبیل و یک خط تلفن.
مطالبه وجه چک در این روش فقط با معرفی مال و توقیف آن امکان پذیر می
باشد، یعنی این که صادرکننده چک بلامحل باید مال منقول و یا غیرمنقول داشته
باشد تا به مرجع ثبتی معرفی، توقیف و از طریق مزایده به فروش برسد.
* مطالبه وجه چک از طریق دادگاه حقوقی:
هر گاه بنا به علل قانونی امکان طرح دعوی کیفری برای وصول وجه چک بلامحل
نباشد و یا دارنده آن نخواهد از این طریق طرح دعوی نماید، می تواند برای
استرداد وجه چک علیه صادرکننده چک، ظهرنویسان و ضامنین، حسب مورد در شعب
حقوقی دادگاه عمومی یا شورای حل اختلاف محل انجام معامله یا اقامتگاه
صادرکننده چک (خوانده) اقامه دعوی حقوقی کند.
دارنده چک بلامحل می
تواند برای مطالبه وجه چک از طریق دادگاه های حقوقی و در صورتی که مبلغ چک
کمتر از 50 میلیون ریال باشد از طریق شورای حل اختلاف با تقدیم دادخواست
به طرفیت صادرکننده چک اقامه دعوی نماید.
دارنده چک باید با در
دست داشتن 2 نسخه فتوکپی مصدق چک بلامحل و نیز 2 نسخه فتوکپی مصدق
گواهینامه عدم پرداخت چک بلامحل توسط بانک و تکمیل و امضای 2 نسخه برگ
دادخواست به دادگاه و الصاق تمبر قانونی به آن، مراحل اولیه را تکمیل و
تقدیم دادگاه کند.
دارنده چک می تواند برابر مقررات فعلی، معادل
مبلغ مندرج در چک، از دارایی و اموال صادرکننده آن بدون هیچگونه هزینه ای،
برای استیفای مطالبات خویش، توقیف نموده و یا نسبت به ممنوع الخروج نمودن
صادرکننده از طریق مراجع ثبتی اقدام نماید.
بررسی معامله معارض (فروش یک مال به چند نفر)
فروش یک مال به چند نفر
هر چه دادیار میپرسید معامله معارض کردهای؟ مرد توضیح میداد که ماشین
اسقاطی بوده است. معلوم بود که منظور دادیار را متوجه نمیشود. از وی شکایت
معامله معارض شده بود اما نمیدانست که منظور چیست. حال که باید برگ
بازجویی را پر میکرد گیج و مبهوت با خودکار بازی میکرد. برای آشنایی با
این جرم باید به سراغ قانون ثبت رفت. در ادامه در گفتوگو با دکتر هما داوودی گرمارودی، رییس کانون وکلای دادگستری البرز و استادیار دانشگاه آزاد اسلامی به بررسی این جرم پرداختهایم.
به عنوان سوال اول بفرمایید معامله معارض به چه معناست و ما چه زمانی با یک معامله معارض مواجه هستیم؟
دکتر جعفری لنگرودی در ترمینولوژی حقوق در مورد معامله معارض میگویند:
معامله معارض عبارت است از این که اگر مال مورد معامله با کسی، مجددا با
شخص ثالث مورد معامله قرار گیرد؛ به طوری که اجتماع حقوق دو متعامل مقدور
نباشد، معامله اخیر را معامله معارض میگویند. ماده 117 قانون ثبت (اصلاحی
1312) درباره این جرم مقرر کرده است:«هرکس به موجب سند رسمییا عادی نسبت
به عین یا منفعت مالی (اعم از منقول و غیر منقول) حقی به شخص یا اشخاصی
داده و بعد نسبت به همان عین یا منفعت به موجب سند رسمیمعامله یا تعهدی
معارض با حق مزبور کند، جاعل در اسناد رسمیمحسوب و به حبس با اعمال شاقه
از سه تاده سال محکوم خواهد شد».در معامله معارض در واقع فروشنده
قولنامهای را امضا میکند و متعهد میشود اگر خریدار به تعهدات خود عمل
کرد، در تاریخ معین در دفتر اسناد رسمی حاضر و سند را به نام خریدار
انتقال دهد؛ اما به جای انجام این تعهد، قولنامه دیگری در خصوص همان ملک را
با دیگری تنظیم میکند. و یا در دفتر اسناد رسمی سند را به نام خریدار
دوم منتقل میکند؛ اینجا بین تعهدات فروشنده در قبال خریدار اول و دوم
تعارض به وجود میآید.در اینجا حالتهای مختلفی پدید میآید.
حالت اول
این است که هر دو سند عادی باشد و در دادگاه، دعوای الزام به تنظیم سند
رسمی انتقال اقامه شود که باز سه فرض متصور است که از بحث معامله معارض
خارج است ولی به اختصار به آن اشاره میشود:
الف- اگر تاریخ تنظیم هر دو
سند در زمان واحد باشد یا هیچ کدام دارای تاریخ نباشد و تقدم هیچ یک بر
دیگری نیز از سوی فروشنده تایید نشود نمیتوان هیچ یک را بر دیگری ترجیح
داد؛ نتیجه حاصل از این ابهام، رد دعوای الزام فروشنده به تنظیم سند رسمی
است.
ب- اگر بایع تقدم تاریخ یکی از دو بیع را تایید کند باید بیعی را
که تقدم آن به وسیله بایع مقدم شمرده شده است دارای اعتبار دانست. این
نکته در ذیل بند 1 ماده 1291 قانون مدنی تصریح شده است و دلالت بر این دارد
که «اسناد عادی در دو مورد اعتبار اسناد رسمی را داشته، درباره طرفین و
وراث و قایم مقام آنان معتبر است: 1- اگر طرفی که سند بر علیه او اقامه شده
است صدور آن را از منتسب الیه تصدیق نماید...»
ج- اگر اسناد دارای
تاریخ متفاوت باشند یا یکی از آنها دارای تاریخ و دیگری بدون تاریخ باشد،
سند عادی تاریخدار یا دارای تاریخ مقدم معتبر به حساب خواهد آمد و کسی رای
میگیرد که تاریخ قولنامهاش مقدم بر دیگری است. در مورد معامله معارض با
سند عادی باید گفت: این معامله به نظر علمای حقوق مانند دکتر شهیدی غیرنافذ
است و دکتر کاتوزیان نیز معتقدند که معامله معارض با قولنامه قابل ابطال
از سوی متعهدله است.اما در معامله معارض بیشتر بحث مرتبط با حالتی است که
هردو یا یکی از اسناد به صورت رسمی باشد که فروض مختلفی را پدید میآورد:
اول اینکه قرارداد اول یا سند مقدم به صورت عادی و سند دوم یا موخر به صورت
رسمی باشد.
- دوم اینکه هردو سند رسمی باشند.
- فرض سوم اینکه
سند مقدم دلالت بر وجود حقی مانند حدود یا ارتفاق نسبت به ملک مجاور داشته
باشد و سند موخر دلالت بر عدم وجود این حق داشته باشد که در قسمتی که این
اسناد با هم معارضه دارد معامله معارض محسوب میشود.
در صورتی که
معامله معارض اتفاق افتاده باشد و شخصی مال خود را بعد از فروش به شخص
(الف) به (ب) و (ج) بفروشد تکلیف مالکیت اموال چیست؟
اگر با یک سند
عادی مقدم و یک سند رسمی موخر مواجه بودیم، چنانچه در آن منطقه املاک دارای
سابقه ثبتی نباشند سندی که از حیث تاریخ مقدم است معتبر است ولی در نقاطی
که املاک دارای سابقه ثبتی باشند، وفق ماده 47 و 48 قانون ثبت، سند رسمی
معتبر بوده وطبق مواد مورد اشاره سند عادی درادارات و محاکم پذیرفته
نیست.حال چنانچه با دو سند رسمی مواجه بودیم، سند مقدم معتبر است و اگر
اسناد معارض مربوط به قسمتی از ملک مجاور یا نسبت به حق ارتفاق در آن باشد
سند موخر در قسمت معارض ابطال خواهد شد، یعنی سند معارض در این قسمت باطل و
با سند مقدم منطبق میشود.
قانون چه مجازاتی برای سردفتر و کارمند متخلفی که اقدام به ثبت معامله معارض میکند در نظر گرفته است؟
چنانچه اسناد معارض هر دو رسمی هستند و یکی مقدم و دیگری موخر است، در
چنین صورتی برای سردفتری که به رغم اخطار اداره ثبت و بخشنامه و ابلاغ آن
معامله معارض را ثبت کند در قسمت اخیر ماده 6 لایحه قانونی مربوط به اسناد
مالکیت معارض انفصال دایم از شغل سردفتری پیشبینی شده است. همچنین ماده 7
قانون ثبت برای کارمندان اداره ثبت که عمل مخالف مقررات وی موجب صدور سند
مالکیت معارض یا معاملات متعدد شود مجازات انفصال موقت که کمتر از دو سال
نخواهد بود یا انفصال دایم به تناسب مورد پیش بینی کرده است.
وظیفه اداره ثبت در مورد اسناد مالکیت معارض چیست و رسیدگی به اشتباهات در آرای هیاتهای حل اختلاف به چه ترتیبی است؟
ادارات ثبت مکلفند به محض اطلاع از صدور اسناد معارض وجود سند مالکیت
معارض (ثبت مؤخر) و همچنین سند مالکیت مقدم را به دفاتر اسناد رسمیحوزه
مربوطه کتبا ابلاغ کنند و گزارش امر را برای اتخاذ تصمیم به هیأت نظارت
ارسال دارند. ممکن است اداره ثبت خود متوجه صدور سند مالکیت شود و یا این
که دارنده سند مالکیت مقدم یا مؤخر این موضوع را اطلاع دهد؛ بنابراین پس از
اطلاع نماینده و نقشهبردار ثبت به محل وقوع ملک عزیمت و با توجه به حدود
مندرج در پرونده ثبتی و حدود پلاکهای مجاور نقشه پلاک را ترسیم و مقدار
تعارض را در نقشه ترسیمی نمایان و جریان امر را به اداره کل ثبت استان جهت
طرح در هیأت نظارت ارسال کنند. چون رسیدگی به تعارض اسناد مالکیت در
صلاحیت هیأت نظارت و شورای عالی ثبت است، برابر بند 5 ماده 25 اصلاحی قانون
ثبت رسیدگی به تعارض در اسناد مالکیت کلا و یا بعضا خواه نسبت به اصل ملک
خواه نسبت به حدود و حقوق ارتفاقی آن با هیأت نظارت است. رای هیأت نظارت در
این مورد قابل تجدیدنظر در شورای عالی ثبت است.
وقتی که رای هیأت
نظارت صادر و به اداره ثبت واصل شد واحد ثبتی رونوشت رای را برای اطلاع
ذینفع به مدت 20 روز در تابلو اعلانات ثبت محل الصاق و اگر ظرف مدت مذکور
به رای هیأت نظارت اعتراض نشد رای را اجرا میکند و در صورت دریافت اعتراض
در مدت 20 روز موضوع به شورای عالی ثبت ارجاع میشود. چنانچه شورای عالی ثبت
و هیأت نظارت تشخیص دهند که سند مالکیت معارض صادر شده، مراتب را به اداره
ثبت محل وقوع ملک اعلام میکنند و ثبت محل موضوع تعارض را کتبا به دارنده
سند مالکیت ثبت مؤخر ابلاغ میکند. چنانچه دارنده سند مالکیت معارض ،ظرف 2
ماه از تاریخ ابلاغ به دادگاه محل وقوع ملک مراجعه نکند و گواهی طرح دعوا
را اخذ و به اداره ثبت محل تسلیم و رسید اخذ نکند و دارنده سند مالکیت مقدم
الصدور گواهی عدم طرح دعوا را از مراجع صالحه اخذ و به واحد ثبتی تقدیم
دارد اداره ثبت بطلان سند مالکیت معارض را نسبت به مورد در ستون ملاحظات
ثبت ملک قید و مراتب را به دارنده سند مزبور و دفاتر اسناد رسمیاعلام
خواهد کرد و چنانچه سند مالکیت معارض در اختیار اداره ثبت باشد آن را باطل و
ضمیمه پرونده ثبتی میکند ولی اگر دارنده سند مالکیت معارض در ظرف مدت دو
ماه به دادگاه صالحه دادخواست داده باشد و گواهی طرح دعوا را به اداره ثبت
تسلیم کند اداره ثبت تا صدور حکم نهایی از سوی دادگاه منتظر میماند.
تصرف در ملک مشاعی
تصرف که از آن به ید تعبیر میشود عبارت است از سلطه و اقتداری که شخص به طور مستقیم یا به واسطه غیر، بر مالی دارد.
عدوان در لغت یعنی ظلم و ستم آشکار. و اصطلاحاً فعل یا ترک فعل قابل نکوهش است که خلاف عرف یا قانون یا عقل سلیم باشد.
تصرف
عدم رضای مالک یا عدم اذن قانونی او موجب تحقق
تصرف عدوانی بمعنی اعم، عبارت است از خارج شدن مال از ید مالک یا قائم مقام قانونی او بدون رضای وی و یا بدون مجوز قانونی.
عدوان این نوع تصرف در ماده 308 قانون مدنی بیان شده و مفاد این ماده از حدیث «علی الید ما اخذت حتی تۆدیه» گرفته شده است.
تصرف عدوانی، عنوانی است که هم در حقوق مدنی مطرح است و هم در حقوق کیفری
بنابراین میتوان از منظر حقوقی و کیفری این عنوان را مورد بحث و تحلیل
قرار داد.
بررسی تصرف عدوانی با رویکرد حقوقی
ماده 158
قانون آئین دادرسی مدنی دادگاههای عمومی و انقلاب دعوای تصرف عدوانی را
چنین تعریف میکند: «دعوای تصرف عدوانی عبارت است از ادعای متصرف سابق مبنی
بر اینکه دیگری بدون رضایت او مال غیرمنقول را از تصرف وی خارج کرده و
اعاده تصرف خود را نسبت به آن مال درخواست مینماید.»
این تعریف
فقط شامل اموال غیرمنقول است؛ پس اگر کسی به صورت عدوانی اتومبیل یا تلفن
همراه یا مال منقول دیگری را از تصرف او خارج شازد، تعریف فوق این موارد را
شامل نخواهد شد.
اگر مال با رضایت متصرف سابق از تصرف او خارج
شده باشد و به تصرف دیگری درآید سپس متصرف سابق از رضایت خویش پشیمان شده و
عدول نماید، عنوان تصرف عدوانی بر فعل متصرف لاحق صادق نخواهد بود.
ماده 158 قانون آئین دادرسی مدنی دادگاههای عمومی و انقلاب دعوای تصرف
عدوانی را چنین تعریف میکند: «دعوای تصرف عدوانی عبارت است از ادعای متصرف
سابق مبنی بر اینکه دیگری بدون رضایت او مال غیرمنقول را از تصرف وی خارج
کرده و اعاده تصرف خود را نسبت به آن مال درخواست مینماید.»
چنانچه شخصی ملک خود را برای مدتی رها کند، به نحوی که هیچ تصرفی بر آن
نداشته باشد و شخص دیگری در این مدت، ملک مورد نظر را تصرف نماید، تعریف
مزبور شامل این مورد نخواهد بود؛ زیرا متصرف فعلی، مال را از تصرف متصرف
سابق خارج نکرده، بلکه ملکی را که قبلاً از تصرف وی خارج شده بود، تصرف
کرده است.
بررسی تصرف عدوانی با رویکرد کیفری
ذیل ماده 690 قانون مجازات اسلامی عنصر قانونی جرم تصرف عدوانی را تشکیل میدهد.
در موضوع تصرف عدوانی کیفری، قاضی موظف است پس از طرح شکایت برابر آئین
دادرسی کیفری رسیدگی نماید و علاوه بر مجازات مجرم، حسب مورد به رفع تصرف
عدوانی، حکم بدهد این ماده قانونی (690) فقط درباره اموال غیرمنقول است و
اموال منقول را شامل نمیشود و در خصوص اموال منقول، همچنان باید به قانون
اصلاح قانون جلوگیری از تصرف عدوانی مصوب 1352 استناد نمود. در رویکرد
کیفری فقط احراز واقع لازم است و دادگاه پس از احراز اینکه تصرف فعلی مِن
غیر حق و عدوانی است رأی صادر میکند برخلاف رویکرد حقوقی که برای صدور رأی
سه موضوع، سبق تصرف مدعی، لحوق تصرف مشتکی عنه و عدوانی بودن تصرف او لازم
است.
وکیل تسخیری و معاضدتی را بشناسید
اگر به طور خلاصه بخواهیم تفاوت این دو نوع رابیان کنم :
وکیل تسخیری مربوط به جرایم سنگین و کیفری می باشد قانونگذار در تبصره یک
ماده 186 قانون آیین دادرسی کیفری جرائمی را که میبایست متهم با وکیل
تسخیری در دادگاه حاضر شود را برشمرده و درخصوص این جرائم متهم میبایست با
وکیل در دادگاه حاضر شود.
وکیل
ماده 186 - متهم می تواند از دادگاه تقاضا کند وکیلی برای او تعیین نماید
، چنانچه دادگاه تشخیص دهد متهم توانائی انتخاب وکیل را ندارد از بین
وکلای حوزه قضائی و در صورت عدم امکان از نزدیکترین حوزه مجاور وکیلی برای
متهم تعیین خواهد نمود و در صورتی که وکیل درخواست حق الوکاله نماید دادگاه
حق الزحمه را متناسب با کار تعیین خواهد کرد و در هر حال حق الوکاله
تعیینی نباید از تعرفه قانونی تجاوز کند. حق الوکاله یاد شده از ردیف مربوط
به بودجه دادگستری پرداخت خواهد شد.
تبصره 1 - در جرائمی که
مجازات آن به حسب قانون ، قصاص نفس ، اعدام ، رجم و حبس ابد می باشد چنانچه
متهم شخصا" وکیل معرفی ننماید تعیین وکیل تسخیری برای او الزامی است مگر
در خصوص جرائم منافی عفت که متهم از حضور یا معرفی وکیل امتناع ورزد.
تبصره 2 - در کلیه امور جزایی به استثناء جرائم مذکوردرتبصره (1) این ماده
و یامواردی که حکم غیابی جایز نیست هرگاه متهم وکیل داشته باشد ابلاغ وقت
دادرسی به وکیل کافی است مگر اینکه دادگاه حضور متهم را لازم بداند.
ماده 187 - تقاضای تغییر وکیل تسخیری ازطرف متهم جز در موارد زیر پذیرفته نیست -
الف - قرابت نسبی یا سببی تا درجه سوم از هر طبقه بین وکیل تسخیری با یکی از اصحاب دعوا وجود داشته باشد.
ب - وکیل تسخیری قیم یا مخدوم یکی از طرفین باشد و یا یکی از طرفین مباشر یا متکفل امور وی یا همسر او باشد.
ج - وکیل تسخیری یا همسر یافرزنداو وارث یکی اصحاب دعواباشد.
د - وکیل تسخیری سابقا" در موضوع دعوای اقامه شده به عنوان دادرس یا داور یا کارشناس یا گواه اظهارنظر کرده باشد.
ه - - بین وکیل تسخیری و یکی از طرفین و یاهمسر و یا فرزنداو دعوا حقوقی
یا جزایی مطرح باشد و یا در سابق مطرح بوده وازتاریخ صدور حکم قطعی دو سال
نگذشته باشد.
و - وکیل تسخیری یا همسر یا فرزند او دارای نفع شخصی در موضوع مطرح باشند.
در جرائمی که مجازات آن به حسب قانون، قصاص نفس، اعدام، رجم و حبس ابد
است، چنانچه متهم شخصاً وکیل معرفی ننماید تعیین وکیل تسخیری برای او
الزامی است مگر در خصوص جرایم منافی عفت که متهم از حضور یا معرفی وکیل
امتناع ورزد.تبصره اخیرالذکر مبین الزام دادگاه در تعیین وکیل تسخیری در
مواردی است که متهم، شخصاً وکیل معرفی نکرده باشد و آن در مورد جرایمی است
که طبق قانون مجازات آن قصاص نفس، اعدام، رجم و حبس ابد باشد
طبق
تبصره یک ماده 186 قانون مزبور: در جرائمی که مجازات آن به حسب قانون، قصاص
نفس، اعدام، رجم و حبس ابد است، چنانچه متهم شخصاً وکیل معرفی ننماید
تعیین وکیل تسخیری برای او الزامی است مگر در خصوص جرایم منافی عفت که متهم
از حضور یا معرفی وکیل امتناع ورزد.تبصره اخیرالذکر مبین الزام دادگاه در
تعیین وکیل تسخیری در مواردی است که متهم، شخصاً وکیل معرفی نکرده باشد و
آن در مورد جرایمی است که طبق قانون مجازات آن قصاص نفس، اعدام، رجم و حبس
ابد باشد. هرچند قانونگذار در مقام بیان جلوگیری از افشای اسرار و هتک
حیثیت و حرمت متهم، حضور وکیل مدافع را منوط به نظر او دانسته است؛ اما این
اقدام مقنن، موجب تضییع یکی از تضمینات اساسی حق دفاع متهم یعنی حق داشتن
وکیل مدافع در مرحله دادرسی شده است. بنابراین در جرایم راجع به منافی عفت
چنانچه متهم از معرفی وکیل امتناع ورزد، دادرسی بدون حضور وکیل مدافع انجام
می شود، ولو مجازات عمل ارتکابی اعدام، رجم و یا حبس دائم باشد.
وکیل معاضدتی
وکیل معاضدتی در صورتی که فرد تمکن مالی نداشته باشد می تواند از کانون
وکلا در خواست وکیل معاضدتی کند پس از بررسی شرایط کانون وکیل معاضدتی به
فرد معرفی می کند وکیل معاضدتی مربوط به امور مدنی است
صول و قواعد حاکم بر رفتار موکل و وکیل معاضدتی
1- وکیل معاضدتی حق دریافت هیچ وجهی تحت عناوین حق المشاوره ، حق الوکاله و
غیره را به استثنای هزینه تمبر دادرسی از موکل خویش ندارد.
2-
وکیل معاضدتی نمی تواند از موکل معاضدتی خود سند یا مدرکی بابت تضمین یا
پشتوانه پرداخت حق الوکاله مطالبه کند. همچنین مجاز نیست قبول وکالت را
منوط به سپردن تضمین مزبور نماید.
3- وکالت معاضدتی یک تکلیف
قانونی است . بنابر این وکیل معاضدتی اولاً: متعهد به قبول وکالت در موضوع
تعیین شده از طرف شعبه معاضدت بوده ، ثانیاً حق استعفا در پرونده یا تبدیل
وکالت معاضدتی را به تعیینی نداشته ، ثالثاً: امتناع از قبول وکالت یا
تغییر موضوع خواسته یا تأخیر در انجام امر، فاقد وجاهت حرفه ای و قانونی می
باشد. در موارد معاذیر قانونی برای وکالت معاضدتی یا صلاحدید وکیل به
تغییر خواسته یا نحوه طرح دعوی ، موضوع می بایست به اطلاع شعبه معاضدت
رسیده و با نظر موافق ایشان انجام شود.
وکیل
4- پس از قبول
وکالت و تنظیم و امضای قرارداد وکالت و وکالتنامه ، وکیل معاضدتی گزارش
انجام امر را به ضمیمه نسخه ای از قرارداد به شعبه معاضدت محل تقدیم می
نماید.
5- وکالت معاضدتی به معنای وکالت تبرعی و رایگان نیست .
بلکه بدان جهت با وکالت تعیینی متفاوت است که در ابتدای کار، هیج وجهی تحت
عنوان حق الوکاله از موکل دریافت نمی شود. النهایه پس از پایان کار چنانچه
موکل با دخالت وکیل معاضدتی در دعوای اقامه شده پیروز و حاکم گردید ، طبق
قرارداد متعهد است حق الوکاله وکیل را بر اساس تعرفه حق الوکاله
بپردازد.این تعهد در مواردی که موضوع دعوی مالی است ، علاوه بر شرط صدور
حکم به نفع موکل ، موکول و منوط به وصول محکوم به نیز می باشد.یعنی مثلاً
در دعوای مطالبه مهریه چنانچه با وجود صدور حکم به نفع موکله به دلائلی
مانند نداشتن مال یا عدم دسترسی به آن ، موکل به محکوم به نرسد، متعهد به
پرداخت حق الوکاله نیست.البته همواره در این موضوع از جنبه اثبات وصول یا
عدم وصول محکوم به اگر و اماها و یا اختلافاتی بروز می نماید که نهایتاً
نظرشعبه معاضدت صائب و حاکم می باشد.
6- وکیل معاضدتی بر اساس
قانون متعهد است از حق الوکاله دریافتی یک پنجم یا خمس آن را به عنوان سهم
کانون به حساب مربوط واریز و رسید آنرا به همراه گزارش کار،رونوشتی ازحکم
یا احکام صادره به شعبه معاضدت تقدیم دارد.
7- وکیل، خواه معاضدتی
یا تعیینی ، متعهد به حسن معاشرت ، گشاده روئی ، حس خیرخواهی و انسان
دوستی است. موکل نیز می بایست در برخورد با وکیل بالأخص معاضدتی ؛ مراتب
احترام ، ادب ، قدرشناسی و حسن رفتار را رعایت نماید.